شیر شرزه

پیشنهاد کاربران

شیر شرزه ؛ شیر برهنه دندان و خشمگین. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از فرهنگ اوبهی ) :
که بخت بد است اژدهای دژم
بدام آورد شیر شرزه به دم.
فردوسی.
زآن نکرد آهنگ شیر شرزه از بیم سنانْش
...
[مشاهده متن کامل]

رخنه گشتی چرخ جستی برج شیر ازآسمان.
فرخی.
تیری که بزد چرخ مرا پنهان زد
جز پنهان مرد مرد را نتوان زد
زد چرخ مرا ولیک در زندان زد
در زندان شیر شرزه را بتوان زد.
مسعودسعد.
به کارهای گران مرد کاردیده فرست
که شیرشرزه برآرد به زیر خَم کمند.
سعدی.
چه خورد شیر شرزه در بن غار
باز افتاده را چه قوت بود.
سعدی.
نبی نریخت ورا خون از آنکه نالاید
به شیر روبه چنگال شیر شرزه نر.
قاآنی.

شیر خشمگین

بپرس