شیر بخت

لغت نامه دهخدا

شیربخت. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) روغن کنجد. ( ناظم الاطباء ). شیرپخت : ده درمسنگ روغن گاو و ده درمسنگ روغن شیربخت تازه... ( ذخیره خوارزمشاهی ). اگر قلیه خواهند نخست به آب پزندپس به روغن شیربخت تازه بریان کنند [ گوشت گاو کوهی را ]. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به شیرپخت شود.

فرهنگ فارسی

روغن کنجد

پیشنهاد کاربران

بپرس