شیرباز. ( ص مرکب ) از شیر بازکرده. ( یادداشت مؤلف ) : مویم چو شیر گشت و شد از عمر شیربازکز یک گناه بازنگشتم به عمر سیر.سوزنی.- شیرباز کردن ؛ فطام. از شیر باز کردن. ( یادداشت مؤلف ) : پیرپروردایه لطف تو است آنکو نکردهیچ دانا را ز طفلی تا به پیری شیرباز.سوزنی.