عجب از قیصرم آید که بدان ساده دلی است
کو ز مسعود براندیشدو شیدا نشود.
منوچهری.
وین چهره های خوب که در نورش خورشید بینوا شود و شیدا.
ناصرخسرو.
شیدا شده ام چرا همی ننْهی زنجیر دو زلف بر من شیدا.
مسعودسعد.
|| سخت عاشق شدن. واله گشتن : روح شیداشد ز عشق منظرش
از نظر گو حرز شیدایی فرست.
خاقانی.
قصه گو رفت و قصه ناپیدابیم آن بد که من شوم شیدا.
نظامی.
عقل از طره او نعره زنان مجنون گشت روح از حلقه او رقص کنان شیدا شد.
عطار.