شیخک
/Seyxak/
لغت نامه دهخدا
شیخک. [ ش َ / ش ِ خ َ ] ( اِ مصغر ) دانه بزرگ سبحه که هر دو انتهای نخ سبحه را از آن بیرون کرده بهم گره کنند. خلیفه سبحه. مهره بلندتر که بر سر سبحه است. میانه ( در سبحه ). واسطه. واسطةالعقد. صوفی. امام. محراب ( در سبحه ). ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
دانه بزرگ سبحه که هردو انتهای نخ سبحه را از آن بیرون کرده و بهم گره کنند واسطه .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید