شیخ عبدالنبی از روحانیان مسلمان و سیاستمداران دربار گورکانیان بود که به مدت هشت سال در منصب «صدرالصدور» اکبر کبیر قرار داشت.
عبدالنبی نوهٔ عبدالقدوس گنگوهی و عضو یکی از مهم ترین خانواده های علما در هند گورکانی بود. عبدالنبی اگرچه صوفی گری را به طور کامل رد نمی کرد، اما بیشتر در زمینهٔ حقوق و شریعت فعالیت داشت. او علم حدیث را در شهر مکه، نزد محدث مصری الاصل، ابن حجر هیتمی، آموخته بود که او را با اصلاحات سنت گرایانه آشنا کرد. عبدالنبی پس از بازگشت از حج به هند، از رویکرد دینی پیشینیان خود فاصله گرفت و آثاری در انتقاد از اعمال افراط گرایانهٔ تصوف نوشت. او پس از رد کردن سنت عارفانهٔ خانوادگیش، نظرات «علمای ظاهر» را پذیرفت و حتی در رساله ای، نظرات پدرش دربارهٔ حمایت از موسیقی صوفیانه ( سماع ) را نقد کرد. دیدگاه اصلاح که در مکه و مدینه آموخته بود، ظاهراً بعدتر شکلی از شیعه ستیزی به خود گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
چشم پوشی عبدالنبی از میراث خانوادگیش باعث اعتبار یافتن او شده بود و لقب «شیخ الاسلام» گرفت و اکبرشاه به او مقام «صدارت گجرات» ( در ۹۷۱ هجری ) بخشید. در سال ۹۷۳ هجری، اکبرشاه به توصیه وزیر ارشد خود، مظفرخان تربتی، عبدالنبی را به مقام صدرالصدر منصوب نمود که وظیفه اش مدیر ارشد کمک های درآمدی به علما بود. عبدالنبی در این جایگاه روابط پرتنشی را تجربه کرد؛ زیرا دربار اکبر و علمای پیرامون شاه با روحانیانی که قسمت عمدهٔ این کمک های مالی را دریافت می کردند اصطحکاک و اختلاف داشتند. اکبر همچنین عبدالنبی را مأمور آموزش علم حدیث به ولیعهدش، سلیم ( جهانگیرشاه آینده ) ، منصوب کرد. اکبرشاه در این دوره برای عبدالنبی احترام زیادی قائل بود. عبدالنبی جلساتی برای آموزش حدیث برگزار می کرد که در آن راویان معتبر و ارزشمند را بررسی می نمود. گاهی شخص اکبرشاه در این جلسه ها شرکت می کرد و حتی کفش های عبدالنبی را برایش مرتب می کرد.
عبدالنبی در جایگاه صدرالصدور، دیدگاه های اصلاحی خود دربارهٔ امر به معروف و نهی از منکر را پیاده سازی کرد. به نظر می رسد تأثیر نظراتش بر اکبر، موجب شد بعدتر تفکرات امپراتور بدان سو کشیده شود که رعایت اشکال ظاهری و الزامات رسمی اسلام مهم نیست. عبدالنبی با سیاست برابری خواهانهٔ اکبرشاه در امور دینی، موسوم به صلح کل، مخالف بود. با این حال اکبر سعی داشت دوستی خود با عبدالنبی را ادامه دهد. عبدالنبی با اکراه محضر ( گواهی که اکبر را به عنوان بالاترین مرجع دینی برسمیت می شناخت ) امضا کرد. او عموماً با برنامه های مذهبی و سیاسی اکبرشاه مخالف بود.
عبدالنبی نوهٔ عبدالقدوس گنگوهی و عضو یکی از مهم ترین خانواده های علما در هند گورکانی بود. عبدالنبی اگرچه صوفی گری را به طور کامل رد نمی کرد، اما بیشتر در زمینهٔ حقوق و شریعت فعالیت داشت. او علم حدیث را در شهر مکه، نزد محدث مصری الاصل، ابن حجر هیتمی، آموخته بود که او را با اصلاحات سنت گرایانه آشنا کرد. عبدالنبی پس از بازگشت از حج به هند، از رویکرد دینی پیشینیان خود فاصله گرفت و آثاری در انتقاد از اعمال افراط گرایانهٔ تصوف نوشت. او پس از رد کردن سنت عارفانهٔ خانوادگیش، نظرات «علمای ظاهر» را پذیرفت و حتی در رساله ای، نظرات پدرش دربارهٔ حمایت از موسیقی صوفیانه ( سماع ) را نقد کرد. دیدگاه اصلاح که در مکه و مدینه آموخته بود، ظاهراً بعدتر شکلی از شیعه ستیزی به خود گرفت.
... [مشاهده متن کامل]
چشم پوشی عبدالنبی از میراث خانوادگیش باعث اعتبار یافتن او شده بود و لقب «شیخ الاسلام» گرفت و اکبرشاه به او مقام «صدارت گجرات» ( در ۹۷۱ هجری ) بخشید. در سال ۹۷۳ هجری، اکبرشاه به توصیه وزیر ارشد خود، مظفرخان تربتی، عبدالنبی را به مقام صدرالصدر منصوب نمود که وظیفه اش مدیر ارشد کمک های درآمدی به علما بود. عبدالنبی در این جایگاه روابط پرتنشی را تجربه کرد؛ زیرا دربار اکبر و علمای پیرامون شاه با روحانیانی که قسمت عمدهٔ این کمک های مالی را دریافت می کردند اصطحکاک و اختلاف داشتند. اکبر همچنین عبدالنبی را مأمور آموزش علم حدیث به ولیعهدش، سلیم ( جهانگیرشاه آینده ) ، منصوب کرد. اکبرشاه در این دوره برای عبدالنبی احترام زیادی قائل بود. عبدالنبی جلساتی برای آموزش حدیث برگزار می کرد که در آن راویان معتبر و ارزشمند را بررسی می نمود. گاهی شخص اکبرشاه در این جلسه ها شرکت می کرد و حتی کفش های عبدالنبی را برایش مرتب می کرد.
عبدالنبی در جایگاه صدرالصدور، دیدگاه های اصلاحی خود دربارهٔ امر به معروف و نهی از منکر را پیاده سازی کرد. به نظر می رسد تأثیر نظراتش بر اکبر، موجب شد بعدتر تفکرات امپراتور بدان سو کشیده شود که رعایت اشکال ظاهری و الزامات رسمی اسلام مهم نیست. عبدالنبی با سیاست برابری خواهانهٔ اکبرشاه در امور دینی، موسوم به صلح کل، مخالف بود. با این حال اکبر سعی داشت دوستی خود با عبدالنبی را ادامه دهد. عبدالنبی با اکراه محضر ( گواهی که اکبر را به عنوان بالاترین مرجع دینی برسمیت می شناخت ) امضا کرد. او عموماً با برنامه های مذهبی و سیاسی اکبرشاه مخالف بود.