شیخ سعید

لغت نامه دهخدا

شیخ سعید. [ ش َ س َ ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه موگوئی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 ).

شیخ سعید. [ ش َ س َ ] ( اِخ ) نام بندریست در جنوب یمن در باب المندب در 3/5 کیلومتری جزیره بریم. در حدود 5000 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ). گلازر و شپرنگر معتقدند که نام شیخ سعید همان نام باستانی اکلیس یا آکیلا می باشد، و در اصل این جزیره در تصرف بنی قتبان بوده است و سپس از آنها به جبانیان منتقل گردیده و بالاخره در قرن چهارم هجری در اختیار حمریها درآمده. نام جدید این بندر به سبب بودن قبر شیخ سعید در آن منطقه است. در سال 1734 م. دولت فرانسه این بندر را از تصرف سلطان محلی آن بیرون آورد و گویند که لویی شانزدهم نماینده ای در آنجا از طرف خود برگماشت و این جزیره مدتها تحت تصرف ایشان بود، و ناپلئون سوم درصدد برآمد که پادگانی در این منطقه تأسیس نماید و در سال 1882 م. تصمیم خود را به محمد علی ( والی مصر ) پیشنهاد نمود اما در موقع عمل با مخالفت انگلستان روبرو گردید. فرانسویها توانستند جزیره را به مبلغ پنجاه هزار فرانک از سلطان محلی خریداری نمایند ولی در سال 1884 م. عثمانیها این جزیره را اشغال نمودند و در سال 1896 م. فرانسویها اعلام کردند که جزیره ٔشیخ سعید یکی از مستعمرات فرانسه است اما تمام کوششهای فرانسه بجایی نینجامید و بالاخره ترکها استحکامات نظامی خود را در آن منطقه توسعه دادند و انگلستان درسال 1914 م. آنجا را بمباران نمود ولی امام یحیی حمیدالدین سخت از آن سرزمین دفاع کرد و نتیجتاً بعد ازشکست ترکیه در جنگ بین المللی اول جزیره شیخ سعید مجدداً به مردم آن بازگشت. ( از دائرةالمعارف اسلامی ).

فرهنگ فارسی

بندریست در جنوب یمن در باب المندب در ۳/۵ کیلومتری جزیره پریم که در حدود ۱٠٠٠ تن سکنه دارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس