شیخ اقا رضا همدانى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] شیخ آقا رضا همدانى. آقا رضا بن ملا محمدهادی همدانی نجفی در حدود سال 1250 هجری قمری در خاندان علم و فضیلت چشم به جهان گشود. پدر او از علمای صالح و پرهیزگار زمان خود بود.
از دوران کودکی او اطلاع دقیقی در دست نیست و تا قبل از هجرت به سامرا گمنام و ناشناخته بوده است، اما پس از حضور در درس میرزای شیرازی معروف (متوفی 1312 قمری) و نوشتن تقریرات درس ایشان به تدریج در بین علما و فضلا شهرت پیدا کرده و در زمره اعاظم شاگردان میرزای شیرازی محسوب می شود.
او در زمان حیات استادش به نجف اشرف برمی گردد و در آنجا به تدریس و تألیف و امامت جماعات و دیگر وظایف شرعی مشغول می شود. اولین کسی که عظمت علمی او را در آن شهر درک می کند، شیخ احمد بن صاحب جواهر بوده که مشهور و معروف به تیزهوشی و زیرکی بوده است. او پس از شناختن مقام علمی این مرد بزرگ به تبلیغ علمی او می پردازد به طوری که آل صاحب جواهر در زمان حیات و پس از حیات شیخ احمد در درس آقا رضا شرکت می کرده اند.
شیخ احمد در رابطه با حضور آل صاحب جواهر در درس این چنین می گفته که: «إنّی أراعی آل صاحب جواهر». او شاگردان بزرگی همچون سید حسن صدر، شیخ احمد کاشف الغطا، شیخ محمدمحسن تهرانی مشهور به آقا بزرگ، صاحب الذریعة إلی تصانیف الشیعة و سید محسن حسینی عاملی، صاحب أعیان الشیعة در محضر این عالم ربانی پرورش پیدا می کنند.
آقا رضا همدانی پسری مؤدب و خوش اخلاق بنام شیخ محمد داشت که تا معالم درس خواند، اما پس از رسیدن به این مرحله از دروس حوزوی به بازار رفته و سرگرم یاد گرفتن حرفه صنعتی شد و سپس به همدان رفت و از او اطلاع دقیقی در دست نیست.
آقا رضا همدانی چهار دختر داشت و دامادهای او، شیخ میرزا نجم الدین محمد تهرانی عسگری، سید مرتضی بن محمدتقی شاه عبدالعظیمی، شیخ حسن علی فاضل مقدس همدانی (متوفی 1370 قمری) و شیخ علی، خواهرزاده او بودند. در رابطه با شیخ علی در أعیان الشیعة اینطور آمده است: «کان فاضلاً معتدل السلیقة تقیاً ورعاً من وجوه تلامیذ خاله ولو کان عمّر لکان خلیفته». (أعیان الشیعة، ج8، ص367)
پس از وفات میرزای شیرازی در سال 1312 هجری قمری، زمانی که آقا رضا در نجف اشرف به تدریس و تعلیم و تحقیق مشغول بود، مردم به او رجوع کرده و عده ای از خواص علما نیز از او خواستند که فتاوای خود را در اختیار مقلدین قرار دهد. ایشان به ناچار به کتاب نجاة العباد حاشیه و تعلیقه می زنند، اما با این حال مسئولیت ها و شؤونات ریاست و زعامت را نمی پسندید و به دشواری این مسئولیت را قبول می کند و زمان زیادی طول نمی کشد که به بیماری فراموشی مبتلا می شوند و از فتوادادن و پذیرش وجوهات خودداری می کنند و صرفا به تدریس می پردازد.
آقا رضا به جای گفتار با عمل خویش به مردم و شاگردانش درس اخلاق و تعبد به دستورات دینی را می داد. در تمام زندگیش کسی از او لغزش یا گناه صغیره ای را مشاهده نکرد و این تأثیر بسزایی در شاگردانش داشت.

پیشنهاد کاربران

بپرس