[ویکی اهل البیت] شیخ آقا بزرگ تهرانی. شیخ آقا بزرگ تهرانی فقیه و کتاب شناس شیعی امامی، معروف به صاحب الذریعه که نام اصلی او محمدمحسن بود و بعدها منزوی لقب گرفت، از دانشمندان کتاب شناس قرن چهاردهم هجری است و با تألیف دائرةالمعارف بزرگ الذریعه و کتاب طبقات اعلام الشیعه گام بزرگی در شناسایی آثار و نسخ خطی اسلامی در حوزه های مختلف علوم برداشت.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در شب پنجشنبه یازدهم ربیع الاول 1293 در یکی از خانه های نزدیک محله پامنار تهران دیده به جهان گشود. و پدر و مادرش به یمن نزدیکی ولادتش به ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و هم برای احیای نام جدش حاج محسن او را محمد محسن نامیدند. شهرت او به آقا بزرگ نیز از همین باب است، چه در تهران آن روز هر کودکی به نام جدش نام گذاری می شد او را آقا بزرگ می خواندند. پدرش حاج علی بن مولی محمد رضا بن حاج محسن از تجار متدین و فاضل تهران بوده است و کتابی با عنوان "تاریخ الدخانیه" در تاریخچه دخانیات و فتوای تحریم تنباکو به زبان فارسی نگاشته که درکتابخانه شیخ آقا بزرگ در نجف موجود است.
آقا بزرگ از نخستین آموزگار خویش چنین یاد کرده است: «قبل از رفتن به مکتب خانه، در توی خانه، پیش عمال عمو، «زهرا سلطان خانم» از اول حروف ابجد و بعضی سورههای کوتاه قرآن را خوانده بودم...» پس از آن که به 7 سالگی رسید (1300 ق) در محلهاش پامنار به مکتب خانه آقا سید ضیاء رفت و پیش او قرآن و نصاب الصبیان را در لغت عربی و فارسی و... خواند.
آقا بزرگ ابتدا علاقه چندانی به درس و مشق نداشت و بیشتر دوست داشت به پیشه اجدادی خویش تجارت و بازرگانی بپردازد. او خود در این باره مینویسد: «تا شش سال از عمر گذشت در خانه بازی میکردم. به یاد دارم که دکانی درست کرده اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دکان تهیه میکردم... شوق زیادی به درس خواندن نداشتم. میخواستم کاسب شوم ولی مرحوم پدرم کسب را نمیخواست چون خودش درس عربی نخوانده بود میخواست من طلبه علم شوم. مرا چندی برای امتحان به دکان بزازی برادرم مرحوم آقای محمدابراهیم در سر سه راه بازار پامنار فرستاد. با محبت های برادرانه بلکه پدرانه او از زحمت رفتن به دکان عاجز شدم و پس از مدتی استعفا دادم و به شوق درس افتادم».
«پس از آن که پدر شوق و ذوق فرزندش را در تحصیل علم و کمال افزونتر از پیش دید و استعداد او را در این راه شکوفا یافت به این فکر افتاد که برای تشویق و ترغیب او مجلسی را ترتیب دهد و پسرش را ملبس به لباس دانش و دین سازد. «و چون 10 ساله شد (1303 ق) پدرش مجلسی ترتیب داد، با حضور جمعی از روحانیون آن روزگار تهران، و در این محفل معنوی، وی لباس روحانیت پوشید و عمامه بر سر گذارد. حاضران به او تبریک گفتند و خواستند تا خواندن «جامع المقدمات» را بیاغازد. پس از پوشیدن لباس روحانی وی را با افزودن کلمه شیخ (کلمهای که برای روحانیون، هم عنوان است و هم احترام) بر سرِ نامش، در شیخ آقا بزرگ خواندند». شیخ آقا بزرگ در زندگینامه خود مینویسد: «مرحوم آقا سید جمال افجهای عمامه بر سر من گذاشت».
شیخ آقا بزرگ تهرانی از سال 1303 ق که معمم شد، تا سال 1315 ق در تهران سکونت داشت. نخست مراحل مقدماتی را در مدرسه دانگی آغاز کرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی) آن را پی گرفت. او در عرض این دوازده سال توانست علوم و فنون مختلفی چون ادبیات، منطق، تجوید قرآن، فقه، اصول، خط نسخ و نستعلیق را یاد گیرد. او در این مدت به جز تحصیل و تکمیل معلومات، کارها و اقدام های جالبی هم داشته است که از آن میان استنساخ چندین نسخه از کتابهای معتبر و حایز اهمیت است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی تا سال 1315 ق در تهران بود و در آن مدت تنها برای چند سفر زیارتی و تفریحی از تهران خارج شد. یکی از آن سفرها، سفر به مشهد مقدس بود که او و پدرش در حالی که در رفت و برگشت همراه و هم قافله با شیخ فضل الله نوری بودند در سال 1311 ق انجام دادند و دیگری سفر به ایلکا (از روستاهای نور در مازندران) بود که به دعوت شیخ جواد ایلکانی و به صلاحدید پدر صورت گرفت و سومی سفر به کشور عراق، برای زیارت عتبات بود که همراه برادرش کربلایی محمدابراهیم و در سال 1313 ق آغاز شد.
شیخ آقا بزرگ به هیچ وجه نمیخواست از این سفر برگردد و مصمم بود که برای تحصیل علم در حوزه علمیه نجف اشرف، در آن شهر بماند اما اصرار بیش از حد برادر و همراهان او را وادار به بازگشت ساخت؛ تا این که در سال 1315 ق برای همیشه ایران را ترک کرده و راه نجف را در پیش گرفت.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در شب پنجشنبه یازدهم ربیع الاول 1293 در یکی از خانه های نزدیک محله پامنار تهران دیده به جهان گشود. و پدر و مادرش به یمن نزدیکی ولادتش به ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و هم برای احیای نام جدش حاج محسن او را محمد محسن نامیدند. شهرت او به آقا بزرگ نیز از همین باب است، چه در تهران آن روز هر کودکی به نام جدش نام گذاری می شد او را آقا بزرگ می خواندند. پدرش حاج علی بن مولی محمد رضا بن حاج محسن از تجار متدین و فاضل تهران بوده است و کتابی با عنوان "تاریخ الدخانیه" در تاریخچه دخانیات و فتوای تحریم تنباکو به زبان فارسی نگاشته که درکتابخانه شیخ آقا بزرگ در نجف موجود است.
آقا بزرگ از نخستین آموزگار خویش چنین یاد کرده است: «قبل از رفتن به مکتب خانه، در توی خانه، پیش عمال عمو، «زهرا سلطان خانم» از اول حروف ابجد و بعضی سورههای کوتاه قرآن را خوانده بودم...» پس از آن که به 7 سالگی رسید (1300 ق) در محلهاش پامنار به مکتب خانه آقا سید ضیاء رفت و پیش او قرآن و نصاب الصبیان را در لغت عربی و فارسی و... خواند.
آقا بزرگ ابتدا علاقه چندانی به درس و مشق نداشت و بیشتر دوست داشت به پیشه اجدادی خویش تجارت و بازرگانی بپردازد. او خود در این باره مینویسد: «تا شش سال از عمر گذشت در خانه بازی میکردم. به یاد دارم که دکانی درست کرده اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دکان تهیه میکردم... شوق زیادی به درس خواندن نداشتم. میخواستم کاسب شوم ولی مرحوم پدرم کسب را نمیخواست چون خودش درس عربی نخوانده بود میخواست من طلبه علم شوم. مرا چندی برای امتحان به دکان بزازی برادرم مرحوم آقای محمدابراهیم در سر سه راه بازار پامنار فرستاد. با محبت های برادرانه بلکه پدرانه او از زحمت رفتن به دکان عاجز شدم و پس از مدتی استعفا دادم و به شوق درس افتادم».
«پس از آن که پدر شوق و ذوق فرزندش را در تحصیل علم و کمال افزونتر از پیش دید و استعداد او را در این راه شکوفا یافت به این فکر افتاد که برای تشویق و ترغیب او مجلسی را ترتیب دهد و پسرش را ملبس به لباس دانش و دین سازد. «و چون 10 ساله شد (1303 ق) پدرش مجلسی ترتیب داد، با حضور جمعی از روحانیون آن روزگار تهران، و در این محفل معنوی، وی لباس روحانیت پوشید و عمامه بر سر گذارد. حاضران به او تبریک گفتند و خواستند تا خواندن «جامع المقدمات» را بیاغازد. پس از پوشیدن لباس روحانی وی را با افزودن کلمه شیخ (کلمهای که برای روحانیون، هم عنوان است و هم احترام) بر سرِ نامش، در شیخ آقا بزرگ خواندند». شیخ آقا بزرگ در زندگینامه خود مینویسد: «مرحوم آقا سید جمال افجهای عمامه بر سر من گذاشت».
شیخ آقا بزرگ تهرانی از سال 1303 ق که معمم شد، تا سال 1315 ق در تهران سکونت داشت. نخست مراحل مقدماتی را در مدرسه دانگی آغاز کرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی) آن را پی گرفت. او در عرض این دوازده سال توانست علوم و فنون مختلفی چون ادبیات، منطق، تجوید قرآن، فقه، اصول، خط نسخ و نستعلیق را یاد گیرد. او در این مدت به جز تحصیل و تکمیل معلومات، کارها و اقدام های جالبی هم داشته است که از آن میان استنساخ چندین نسخه از کتابهای معتبر و حایز اهمیت است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی تا سال 1315 ق در تهران بود و در آن مدت تنها برای چند سفر زیارتی و تفریحی از تهران خارج شد. یکی از آن سفرها، سفر به مشهد مقدس بود که او و پدرش در حالی که در رفت و برگشت همراه و هم قافله با شیخ فضل الله نوری بودند در سال 1311 ق انجام دادند و دیگری سفر به ایلکا (از روستاهای نور در مازندران) بود که به دعوت شیخ جواد ایلکانی و به صلاحدید پدر صورت گرفت و سومی سفر به کشور عراق، برای زیارت عتبات بود که همراه برادرش کربلایی محمدابراهیم و در سال 1313 ق آغاز شد.
شیخ آقا بزرگ به هیچ وجه نمیخواست از این سفر برگردد و مصمم بود که برای تحصیل علم در حوزه علمیه نجف اشرف، در آن شهر بماند اما اصرار بیش از حد برادر و همراهان او را وادار به بازگشت ساخت؛ تا این که در سال 1315 ق برای همیشه ایران را ترک کرده و راه نجف را در پیش گرفت.
wikiahlb: شیخ_آقا_بزرگ_تهرانی