شیات. ( ع اِ ) ج ِ شیه ، از «وشی » بمعنی نشان و رنگ لب و جز آن که مخالف سایر اندام باشد. ( منتهی الارب ) : مشکل است از دیده رای تو متواری شدن در مثل چهره فروشویند اجسام از شیات.
اثیر اخسیکتی.
فرهنگ فارسی
جمع شیه از بمعنی نشان و رنگ لب و جز آن که مخالف سایر اندام باشد .