شیء فی نفسه

دانشنامه آزاد فارسی

شیء فی نفسه (thing-in-itself)
(یا: شیء در خود؛ در مقابل «شیئی برای ما») آن چه مستقل از ما و صرف نظر از ادراک و شناخت ما وجود دارد، در مقابل آن «شیئی برای ما» به چیزی گفته می شود که متعلق ادراک ما قرار می گیرد و در ذهن ما متصور می شود. این اصطلاحات در قرن ۱۸، با بروز این عقیده که شناخت چیزهای در خود غیرممکن است، رواج یافتند. طبق این نظر که نخست لاک و سپس کانت آن را بیان کردند، ما فقط با پدیدارها سروکار داریم که کاملاً از اشیاء فی نفسه جدا هستند. اشیاء فی نفسه نزد کانت ماهیاتی فوق طبیعی و شناخت ناپذیرند که هیچ تجربه ای از آن ها ممکن نیست.

پیشنهاد کاربران

واژه های آل، ایده، ایده آل، کاتگوری، فنومن، نئومن و نوومن از مفاهیم بنیادی فلسفه غرب می باشند از یونان باستان تاکنون. اما این واژه ها در اصل و ریشه به زبان فارسی ( فارسی ماقبل اوستای نوشتاری ) بوده و نه یونانی. کاتِگوری از دو کلمه ساخته شده یکی کات به معنای جعبه یا صندوق و دیگری گوری یا قبری یعنی به خاک سپرده شده و آنهم نه در خاک هستی و وجود بطور کلی و عام بلکه در هستی و وجود افراد انسانی بطور جزئی، خاص یا ویژه و منحصر بفرد. از دیدگاه خردمندان گمنام ایرانی که این واژه ترکیبی را آفریده اند، هر فرد انسانی به زبان تمثیل مانند یک جعبه یا صندوق زنده میباشد که در بر گیرنده یک گنج گرانبها ست و وظیفه خردمند و متفکر کشف محتوای این گنجینه و معرفی آن به پیشگاه عام و خاص ( آم و خاس ) میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

از دیدگاه امروزی فرد مند، بیرون و درون یا ظاهر و باطن و یا محیط و محتوای این گنجینه انسانی بطور مختصر یا فشرده و کوتاه به شرح زیر میباشد:
الف - هر فرد انسانی دارای ده نفس مجرد یا ده تا من و یا ده بُعد انسانی میباشد مشتمل بر پنج من مردانه و پنج من زنانه بر رویهم یکی واقعی، عینی، تجربی و پدیدار شده یا فنومنی و نُه تا غیر واقعی، غیر شهودی و پدیدار نشده یا نوومنی ( نُه منی ) .
ب - هر فرد انسانی دارای پنج میل جنسی می باشد؛ یکی اصلی و آشکار که ریشه در پوسته و چهار تا فرعی و پنهانی که ریشه در مغز صدف دهن بسته غریزه جنسی دارند.
واژه ایده در اصل و ریشه توسط آن خردمندان فرا باستانی به شکل ای ده مخفف《 این ۱۰ 》 تلفظ و بیان میشده. ضمیر دوم شخص مفرد این، اشاره به هر فرد انسانی داشته. واژه آل هم به معنای کل بوده و هم به معنای اهل، پیرو، باورمند . لذا ایده آل در آن اعصار دور دست تاریخ به معنای اهل یا پیرو باور به دهگانه بودن ابعاد نفسانی هر فرد انسانی بوده. آن اعصار را میتوان دوران حکمت ناب یا اصیل اشراقی و دانش رمزی نامید. واژه سانسکریت در اصل و ریشه به شکل زان سکری ت تلفظ و بیان میشده به معنای دانش محرمانه یا رمزی و رازی ( راز وار یا راز آلود ) که دارای دو کانون یا دو مرکز اصلی بوده ؛ یکی واژه دهّر ( به شکل های ده هر و ده ره ) در میدان های خود و انسان شناسی، عشق و زندگی شناسی و جاودانگی آنها، و دیگری معنای پیام آسمانی هفت سین در میدان های گیتی یا کیهان و یا جهان شناسی، سامان یا نظم و نظام شناسی و هستی و وجود شناسی بطور کلی تر و عام تر. واژه ماده در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه آن خردمندان اشراقی و زان سکریتی فرا باستانی به معنای خمیر مایه ساختاری واقعیت و طبیعت نبوده بلکه به شکل 《 ما ده 》 بوده به این معنا که هرکدام از ما افراد انسانی در آفرینش اولیه همین گیتی یا کیهان و یا این جهان در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، بصورت خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هر فرد انسانی بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج مذکر و موئنث ( مردانه و زنانه ) آسمانی در نهایت کمال خوبی و زیبایی، توانایی و دانائی و هنرمندی آفریده و شده و هرکدام از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده ایم. واژه مفرد نئومن در اصل و ریشه به شکل 《نا او من 》 تلفظ و بیان میشده به این معنا که او این من نیست بلکه منِ دیگریست در درون این من بیرونی. در این زمینه لازم به اشاره می دانم که دو واژه ترکیبی یا دو عبارت اوستائی؛ یکی خویدوده و دیگری آژیدهاک هر دو به زبان قوم ماد بوده با معانی زیر : خویدوده به شکل 《 خود تو ده تائی 》 یعنی خود تو در ازل ده تائی ( به شکل خانواده ده عضوی ) آفریده شده ای. آژی دهاک به شکل 《 آژی ده اکه 》 به معنای زندگانی های دهگانه آسمانی. لذا ترجمه و تعریف و تعبیر و تفسیر این دو عبارت توسط مورخین یونانی و و پژوهشگران و محققین متون باستانی - اوستائی چه بیگانه و چه خودی به صورت های ازدواج با محارم و اژدها و ضحاک، بنیادی ترین گمراهه روی در ترجمه و تفسیر محسوب میشوند. عنوان قوم ماد بصورت مادها در اصل و ریشه به شکل 《ما ۱۰ آ 》 بوده به همان معنا، یعنی هر کدام از ما ده تائی آفریده شده و هر کدام ده تائی این سفر دنیوی را آغاز نموده ایم. در همین زمینه خدمت خوانندگان گرامی و دوستداران حقیقت به ویژه دیندار و خدا باور و مسلمان ایرانی عرض می نمایم که واژه مائده در قرآن در اصل و ریشه به معنای خوان یا سفره و طعام آسمانی نبوده بلکه به صورت 《 ما آ ۱۰ 》 به همان معنا بوده.
نتیجه کلی اینکه امانوئل ( ایمان او اِل ) کانت فیلسوف بزرگ ایده آلیست آلمان و بنیانگذار فلسفه استعلایی در کتاب معروف خود تحت عنوان انتقادی بر خرد محض ( منظور خرد یا عقل انسان اسطوره ساز، افسانه باف، حماسه سرا ، آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی ) با هدف فهم و درک چگونگی شکل گیری شناخت و تعریف و معنای مفاهیم کاتگوری و فنومن و نئومن به ارث رسیده از یونان و تبدیل متافیزیک کلاسیک ارسطوئی به یک علم از طریق کشف شناخت های ترکیبی ماقبل تجربی ( در پیروی پنهانی از دانش گم شده ملکوتی - افلاطونی ) به این قضاوت و نتیجه گیری رسیده و یا به این باور نائل گردیده که دو من و دو دنیا وجود دارند؛ یکی من و دنیای تجربی و پدیدار شده یا فنومنی و دیگری من و دنیای غیر تجربی و پدیدار نشده یا نئومنی . واژه ترانسندنت ( استعلایی ) به زبان فلسفی کانت به معنای ماورای واقعیت و طبیعت نبوده بلکه امکانی و در باطن این واقعیت و طبیعت . Das Ding an sich با تلفظ داس دینگ آن زیش به معنای چیز بخودی خود ( به زبان عربی : شئ فی نفسه ) به زبان فلسفی و پنهانی کانت یک نام عام برای خدا بوده که آنرا غیر قابل شناخت اعلام کرده. کانت بطور غیر مستقیم به پیشوایان و مراجع تقلید دین مسیحیت عصر خود گفته که از ادعای خدا شناسی دست یر دارید، شما نه میدانید که خدا چیست و نه هرگز میتوانید بدانید که خدا چیست و کیست.
کمبود یا نقص بنیادی سیستم اندیشه یا افکار و خیالات و تصورات کانت این بوده که نتوانسته است بداند که واژه های کاتگوری، فنومن و نوومن و ایده و ایده آل در اصل و ریشه به زبان فارسی و دارای معانی دیگری بوده اند و نه به زبان یونانی و معانی مرسوم تا عصر خود وی. و الا میتوانست به وجود یا موجود بودن هفت دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست، و ده من قائل گردد یا باور پیدا کند. یک دنیا و یک من تجربی و پدیدار شده و شش دنیا و نُه من غیر تجربی و پدیدار نشده یا امکان بالقوه ای.
کلیه تفاسیری که توسط اندیشمندان و متفکرین و خیالپردازان پیرو ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) از آسمان های هفتگانه ابراهیم تا عصر کانت و تا به امروز بر اساس آسمان های هفت طبقه ای ارسطوئی با یک کره زمین که گویا ساکن و ثابت در مرکز مشترک آنها سر جای خود ایستاده بوده باشد و یا بر مبنای هیئت یا نجوم بطلمیوسی و یا تعداد سیارات منظومه شمسی و یا لایه های جوّی و یا طبقات زمین ارائه گردیده انده اند، بدون استثناء چیزهای دیگری نیستند غیر از بیان خیالات اوهامی یعنی تهی یا خالی از حقیقت و بریده از واقعیت های باطنی و امکانی. از دیدگاه فردی من ( با نام های مستعار قدیمی از قبیل قندی و بیناو و ادامه و . . . . . ) فرمولبندی کلمه ای در قرآن به شکل سماوات سبع و الارض حقیقت ندارد بلکه السماوات و الارضین سبع یعنی آسمان ها و زمین های هفتگانه .
تقسیم نفس مجرد یعنی من ( نه جسم، نه روح، نه روان، نه هوا و هوس، نه احساس و عاطفه و غریزه، نه فکر و خیال و تصور و خاطره، نه فهم و عقل، نه شعور و هوش و آگاهی و خودآگاهی و نه چیز دیگری ) که از جنسیت مردانه و زنانه برخوردار است، به چهار نوع اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه و اعلام جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ با آن، یکی دیگر از گمراهه روی های بنیادی حکمت دینی محسوب میشود نه کمتر و نه بیشتر.

شی فی نفسه یعنی چیز ، یا موجود، آن چنان که به خودی خودهست و نه ان چنان که در ذهن ما درک شده و به تصور درامده . . . یعنی وجود چیزها مستقل از درک و تصور ما انسانها ،
کاملا بی معنی و بیهوده بود. . .
بیان چند نکته که برای تفکرات و تخیلات فلسفی شاید بتوانند مفید و راه گشا باشند.
الف - پدیده های بیزمانی و بیمکانی ( لا زمانی و لامکانی ) که از دیدگاه دین و الاهیات و کلام و حکمت و عرفان دینی از صفات خداوند متعال محسوب می شوند بر خلاف نام و لفظ ظاهری مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان نبوده و نیستند بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز زمان و مکان می باشند با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس همدیگر و هر دو روی همدیگر هم مطلق اند و هم نسبی. مکان مطلق نیوتن و بیمکانی مطلق این حقیر روی همدیگر عبارت اند از فضای هندسی سه بعدی که نقش ظرف نگهدارنده محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار را عهده دار می باشند و از خاصیت یا صفت الاستیسیتی برخوردار می باشند ، یعنی مثل کِش از قابلیت فرو رفتگی و صاف شدن برخوردارند. به عنوان مثال اگر یک جرم را در آن قرار دهیم در اطراف آن جرم حالت گودی ایجاد می شود و اگر جرم را برداریم ، جای آن بطور خودکار دوباره صاف و تخت خواهد گردید. زمان مطلق نیوتن و بیزمانی مطلق این حقیر روی همدیگر عبارت اند از نوسانگر لحظه جاودانه حال که طول هرکدام از قطب های آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ ثانیه می باشند. لحظه حال بُعد چهارم فضای هندسی سه بعدی است و دو نقش عمده را عهده دار می باشد ؛ یکی رقم زدن طول عمر موجودات و کیهان و دیگری سوق دادن همه چیز و همه کس بطور وقفه ناپذیر و لحظه به لحظه بسوی آینده. چیزی که ساعت ها به ما نشان می دهند زمان و بیزمانی مطلق و حقیقی و واقعی نمی باشند بلکه تقسیم بندی قراردادی طول شبانه روز به ساعت و دقیقه و ثانیه و اجزای ثانیه. اگر فضای هندسی سه بعدی خالی یا تهی از انرژی و جرم باشد، آنگاه مقدار بسامد یا فرکانس نوسانگر لحظه حال به سر حد نهایی یا مقدار مطلق خویش افزایش خواهد یافت و برابر خواهد شد با مقدار معکوس زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ هرتز یا بار بر ثانیه. چنین نوسان شدیدی با چنین فرکانسی در هیچ آزمایشگاه و شتاب دهنده ای توسط انسان غیر قابل تولید و دسترسی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در عوض ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی انشتاین و ذرات چهار بعدی بیزمانی و بیمکانی این حقیر روی همدیگر عبارت اند از نوسانگر های بنیادی هشت بعدی در ابعاد پلانک که واقعیت عینی بطور مساوی نیمی از این و نیمی از آن آفریده شده است. ذرات بنیادی مدل استاندارد در علم فیزیک فقط قالب اند و حاوی و حامل نوسانگر های بنیادی هشت بعدی و نه حاوی و حامل تار ها یا ریسمان های باز و بسته به شکل های ۱ و ۰ در ابعاد پلانک از دیدگاه تخیل گران شبه علمی.
ب - پدیده های کلی دینی و فلسفی و عرفانی از قبیل نزول و صعود به معنای پائین آمدن بابا آدم و ننه حوای دینی از باغ بهشت به کمک نرده بان یا پله کان به روی کره زمین و پس از فرا رسیدن لحظه اجل مرگ و پشت سر گذاشتن زندگی دنیوی و رها شدن روح آنان از کالبد به اصطلاح مادی و پوشیدن یک قالب لطیف و نرم و نامرئی مثالی و بالا رفتن دوباره از پله کان و این بار وارد شدن به یک عالم میانی تحت عنوان برزخ و برخودار شدنشان از پاداش های موقت بهشتی در باغچه های بهشتی و موقتی برزخی و الا آخر تا قیامت، بلکه به معنای تحول محتوای کیهان از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر و آنهم نه یک بار بلکه بطور فراوان با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان بین نظام احسن آفرینش مبداء و برپایی مجدد همان نظام ازلی و ابدی در معاد. همچنین انتقال منزل به منزل بعد از مرگ به معنای کوچ کردن یک ایل از یک محل به محلی دیگر و یا سفر یک کاروان از یک کاروانسرا به کاروانسرای دیگر نمی باشد بلکه در همین مکان و بیمکانی و در طول همین زمان و بیزمانی پشت سر هم و از همین خمیر مایه تثلیثی ماده - روح - روان. و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و دم و بازدم محتوای کیهان و در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر.
پ - نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با روح امر خداوند متعال می باشد و نه امر اهریمن یا شیطان. ماده و روح نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز همدیگر اند و غیر قابل تفکیک و جدایی از هم بلکه از استعداد و قابلیت تبدیل شدن بهمدیگر برخوردار اند و روان لایه درونی این دو قطب عظیم است. پدیده های تولد و مرگ هم دشمن همدیگر نیستند مثل اهورا مزدا و اهریمن و یا بسان ظلمت و تاریکی و نور و روشنایی بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز همدیگر و جاودانه بهمراه زندگی در نوسان اند. ماده گرائی و روح گرائی دو نحله یا دو خط تخیلی - توهمی اند که هرکدام فقط به نیمی از حقیقت باور دارند و نسبت به نیمه دیگر کم لطفی و یا بی توجهی بخرج می دهند.
ت - تعداد حلقه های هفتگانه زنجیره بسیار طولانی و دایره وار تولد و مرگ که برابر با تعداد نظم ها و حیات های دنیوی و تعداد تولد و مرگ های کیهانی می باشند، بین مبداء و معاد ( علمی و نه دینی ) به روش ریاضی قابل محاسبه و تعیین می باشند.
انجام این محاسبات و ارائه نتایج آنها خارج از حوصله این کامنت کوتاه یا پیامک می باشد. برای انجام چنیین محاسباتی در قدم اول به کشف دو ثابت کلی و جاودانه نیازمند خواهیم بود ؛ یکی طول زمان کل یعنی فاصله زمانی سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد و دیگری طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی.
نفس مجرد به معنای من یا خود می باشد و نه به معنای روح یا روان یا جان یا عقل. لذا هر متفکر و اندیشمندی که نتواند بین این پدیده ها فرق و تمیز قائل شود و وظیفه هرکدام از آنها را بطور دقیق تعریف و تعیین نماید ، هیچگاه نمی تواند سر از حکمت و کار خداوند متعال در آورد، چه فقیه و آیت و حدیث و روایت شناس باشد چه متکلم و مفسر و چه الاهی دان و چه شاعر و ادیب و چه حکیم و عارف و چه داشمند و هنرمند.

بیان علل و دلایل کج روی ساختار فلسفی غرب از زمان افلاطون و ارسطو به بعد تاکنون . به قول معروف اگر بنیاد یک ساختمان فکری - خیالی کج نهاده شود دیوار ها و سقف آن تا خوشه ثریا و علم آویزان شده به شاخه آن کج بالا خواهند رفت .
...
[مشاهده متن کامل]

الف - واژه های فنومن و نوومن در اصل و ریشه یونانی نبوده اند بلکه فارسی و از دیدگاه خردمندان گم نام ایرانی ماقبل زرتشت و آفرینندگان اولیه این واژه ها، غیر از ظاهر و باطن معانی دیگری هم داشته اند و پس از مهاجرت به سرزمین یونان و گشت و گذار های طولانی مدت بر سر زبان اندیشمندان یونانیانی سرانجام توسط افلاطون و ارسطو مورد توجهات ژرف قرار گرفته و در زمینه هستی یا وجود شناسی با همان معانی سطحی ظاهر و باطن کاربرد فلسفی پیدا کرده اند. اما معانی اصلی و نهفته این دو کلمه از دیدگاه خردمندان ایرانی تنها ظاهر و باطن نبوده بلکه در زمینه های خود شناسی و انسان شناسی بطور فشرده و کوتاه به شکل های زیر بوده اند :
الف - فنومن به معنای یک منِ واقعی و عینی و تجری و آفریده شده و به ظهور و پیدایش رسیده یا پدیدار گشته به شکل مرد یا زن.
ب - نوومن به معنای نُه منِ غیر واقعی و عینی و تجربی و به ظهور و پیدایش نرسیده و پدیدار نگشته یا استعلایی یا متائی و یا سایه وار.
معانی این دو واژه روی همدیگر معادل معنای واژه باستانی - اوستایی یعنی " خویدوده " می باشند که بازهم در زمینه های خود شناسی و انسان شناسی و خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای زیر بوده است : خود تو ده تائی. یعنی هر فرد انسانی در پارادیز یا فردوس از یک خانواده خودی و بنیادی و ملکوتی یا آسمانی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن و هرکدام در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی و همگی بطور همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده شده و از زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند و آنهم با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی. لذا ترجمه و معنای این واژه به شکل ازدواج با محارم اشتباه و اوهامی و غیر حقیقی می باشد.
ب - کاتِ گوری : این واژه هم در اصل و ریشه یونانی نبوده بلکه فارسی و معنای آن در ارتباط مستقیم با معانی واژه های فنومن و نوومن و خویدوده می باشد و بازهم در میدان های خود شناسی و انسان شناسی آفریده شده است. از دیدگاه خردمندان گم نام ایرانی و آفرینندگان اولیه این واژه، کالبد وجودی انسان به یک صندوقچه یا کُمُد یا جعبه و یا یک کات پنداشته شده که در محتوای آن یک گنج گرانبها دفن گردیده و یا به گور سپرده شده است و وظیفه متفکر و اندیشمند خود شناس و انسان شناس این است که محتوای این گنج نهفته در وجود انسان را کشف نماید و گواهر و جواهر و دُر های ناب درون آنرا به شهود برساند. طوریکه امروز مطلع هستیم ، افلاطون این واژه را در زمینه خود شناسی و انسانشناسی به کار نگرفته است بلکه در زمینه هستی یا وجود شناسی بطور عام و این کلمه را به معنای مفهوم یا مقوله بکار برده و به پنج نوع قائل گردیده است . ارسطو هم همین معنا را در نظر گرفته و آنرا نه تنها روی هستی یا وجود بلکه روی زبان و فکر انسان هم به کار گرفته است که به مقولات دهگانه در فلسفه متافیزیک و منطق ارسطویی معروف گردیده اند. کانت آلمانی در زمینه بررسی چگونگی روند شکل گیری پدیده شناخت توسط قوه ادراکی فهم به کمک دریافت های حواس پنجگانه به موجود بودن چهار تابع منطقی در فهم انسان باور آورده که هرکدام دارای سه قلوی های مقوله ای همزاد خاص و ویژه خویش می باشند و مجموعا دوازده تا مفهوم یا مقوله اند که بطور پیشین و مستقل از هرنوع تجربه ای در قوه ادارکی فهم موجود اند، یعنی بطور فطری یا مادر زادی. و مقولات و مفاهیم ماقبل تجربی قوه ادارکی عقل را ایده نامیده و آنها را سه نوع تعیین کرده است. کانت در کتاب نقد عقل محض منکر وجود دنیای ترانسندنت یا آنسوئی نشده است بلکه آنرا نوومن یا آنیما و بخش پایدار در پشت پرده ظاهر پدیده های متغیر نامیده که توسط قوای ادراکی فهم و عقل انسان قابل شناخت نمی باشد. واژه آنیما که بعدا توسط کارل گوستاو یونگ در رشته روانشناسی عمیق بهمراه آنیموس بکار گرفته شده است، در اصل و ریشه یونانی نبوده بلکه فارسی. آنیما یا آنیمه به معنای نیمه موئنث یا زنانه آغازین یا ازلی و یا آسمانی هر مرد و آنیمو به معنای نیمه مذکر یا مردانه آغازین یا ازلی و یا آسمانی هر زن. به این معنا که از دیدگاه پنهانی یونگ هر کدام از افراد انسانی در حالت آفرینش ملکوتی یا آسمانی کیهان از دو نیم زوج مردانه و زنانه آفریده شده اند با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن در قالب یک خانواده خودی و بنیادی دو عضوی مشتمل بر یک مرد و یک زن خودی و فقط به یک روش یعنی به روش هتروگن یا غیر هم جنس. چنین نتیجه گیری و قضاوت عقلانی یونگ در زمینه شناخت کهن الگوهای انسانی بطور آشکار و واضح متاثر از باور وی به افسانک تخیلی - توهمی دینی بابا آدم و ننه حوا می باشد و واژه آرشه تیپ اشاره به زوج های موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی دارد که توسط نوح و در کشتی نوح و در طی طوفان چهل شبانه روزی از منقرض شدن نجات یافته اند. در همین زمینه واژه عربی عرش که پایه های آن گویا روی آب قرار داشته باشند، چیز دیگری نیست غیر از کشتی نوح.
در پایان به حدیثی از پیامبر اسلام اشاره می کنم که در آن ، گویا فرموده بوده باشند که اگر علم به شاخه ثریا آویزان باشد، مردان پارسی به آن دست خواهند یافت. امروز به عنوان ایرانی مطلع و آگاه هستیم که مردان پارسی پس از رحلت پیامبر اسلام تاکنون حتا نتوانسته اند یک سوزن خیاطی را اختراع کنند چه رسد به تولید آن و به هیچ علمی هم دست نیافته اند غیر از پرورش و باد نمودن عضلات بادکی و آبکی بازو و گردن و سینه شکم توسط تلمبه یا باد کنک های شیعی و سنی. و محتوای آن علم آویزان شده به شاخه ثریا چیز دیگری نیست غیر از پیام هفت سین به معنای سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و پیام خویدوده که خطاب به انسان به معنای خود تو ده تائی ، بوده و می باشد . زنجیره تولد و مرگ هندوان تحت عنوان سم سرا هم به محتوای همان آن علم آویزان شده به شاخه ثریا تعلق دارد و غیر قابل تفکیک و جدایی از آن می باشد همچنین دو پیام طلائی دیگر ؛ یکی پیام اتمی و دیگری پیام جهان های موازی و مساوی و بیشمار که توسط فیلسوف برجسته یونان باستان یعنی دموکریت در زمینه تحلیل یا تجزیه و یا تقسیم بی نهایت در کلیه جهات و به دو سو ؛ یکی به سمت درون و دیگری به سمت بیکرانی و بیشماری ابلاغ گردیده اند به همان علم آویزان شده به شاخه هلال یکی از اقمار یکی از ستارگان خوشه ثریا تعلق دارد. پایان کج روی ساختار فلسفی غرب عبارت است از فنومنولوژی یا پدیدار شناسی " نمی دانم چی چی " و آغاز حکمت نوین اشراقی یا متافیزک علمی عبارت است از نوومنولوژی یعنی شناخت ابعاد پنهانی نُه گانه سایه وار یا استعلایی و یا متائی و یا غیر تجربی هر کدام از افراد انسانی بدون هیچگونه تبعیض و استثنائی .

Das Ding an sich با تلفظ داس دینگ آن زیش به زبان آلمانی معادل عبارت عربی شیئ فی نفسه و یا عبارت فارسی چیز بخودی خود می باشد. بصورت جمع : die Dinge an sich با تلفظ دی دینگه آن زیش ؛ اشیاء فی نفسه و یا چیز
...
[مشاهده متن کامل]
ها بخودی خود هیچ چیز های دیگری نیستند غیر از کلیه موجودات غیر زنده و زنده مفید نباتی و حیوانی و تک تک افراد انسانی که در نظام احسن آفرینش مبداء به امر خداوند متعال و از ابعاد فراوان و بیکران وی یک بار برای همیشه در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده شده و از حیات یا زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. پس از پایان حیات یا زندگی بهشتی بسیار طولانی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده اند و در طول این راه و این سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد با مراتب و درجات مختلف تکاملی فراوان بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال پشت سر هم به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و زندگی های دنیوی کوتاه مدت خودرا تجربه و سپری می نمایند. ایده های ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه افلاطونی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی هم هیچ چیزهای دیگری نیستند غیر از موجوداتی که در بالا به آنها اشاره گردید و عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت افلاطون هم چیز دیگری نیست غیر از نظام احسن آفرینش ازلی و ابدی مبداء. کلیه آن موجودات بطور همزمان به خواب ژرف و شیرین مرگ فرو رفته و وارد سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی گردیده اند. لذا انسان بهمراه تار و پود های کیهانی و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل، آشیانه ملکوتی یعنی نظام احسن آفرینش مبداء را پشت سر گذاشته و وارد سلسله زندگی های دنیوی گشته است و در پایان این سلسله بسیار طولانی دوباره بهمراه کلیه اجزای مفید محتوای کیهان به همان نظام احسن آفرینش مبداء باز خواهد گشت و دوباره از همان زندگی بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی برخوردار خواهد گردید. گمراهه روی های فکری و خیالی و اوهامی کلیه متفکرین و اندیشمندان دینی ریشه در افسانه تخیلی و توهمی بابا آدم و ننه حوا دارند و نه در جای دیگر. ترکیبات قدیمی از قبیل " بدن - روان " ؛ " بدن - روح - روان " حقیقت ندارند بلکه ترکیب زیر حقیقت دارد : ماده - روان - روح . این آمدن و شدن و رفتن و بازگشتن از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان جاری گشته و ساری می باشد و صورت می گیرد و نه از راه یا طریقی دیگر از قبیل حلول روان یا تناسخ ؛ مهاجرت روان ؛ جدایی و یا قبض روح ؛ پردیدن جان از قفسه تنگ و خاکی تن به همگام فرا رسیدن لحظه اجل مرگ. انسان های بزرگ سال که در طول زندگی خود به باور های قدیمی - دینی عادت کرده اند، دیگر نمی توانند در طول بقیه عمر خود از این سعادت برخوردار گردند که باور های مدرن - علمی را به سهولت پذیرا شوند و به آنها عادت کنند. اما خوشبختانه کودکان و نوجوانان و جوانان امروز و آینده از این سعادت ها برخوردار خواهند گردید و بزرگسالان فقط در زندگانی های بعدی .

پدیده مستقل از ذهن

بپرس