پیام شماره 6:
واژگانِ باستانیِ آغازیده با آواهایِ " اَ، اِ، او، ای" در زبانهایِ اوستایی، سانسکریت، پارسیِ میانه - پهلوی وپارسیِ کنونی تواناییِ واجکاهی، واج افزایی، دگرگونیِ آوایی یا جایگشتِ آوایی را دارند.
... [مشاهده متن کامل]
1 - نمونه هایِ واجکاهی:
اورود ( اوستایی ) به رود/اَیاری ( پارسیِ میانه ) به یاری/اَیاواریه ( پارسیِ میانه ) به یاوری/اَباز ( پارسی میانه ) به باز و. . . .
2 - نمونه هایِ واج افزایی یا دگرگونیِ آوایی:
اَرِز ( اوستایی ) به وَرِز ( اوستایی ) به وَرزیدن ( پارسی )
اورمی ( urmi ) به وَرمی ( اوستایی ) به چمِ ( خیزآب، موج )
اَندَ/اَندَتی به بَندَیَئیتی/بَندهَنَ به بند/بستن/بندیدن ( پارسی )
اَاِسم ( اوستایی ) به ایزم ( پارسی میانه ) به هیزم ( پارسی کنونی )
اَاین/اینیتَ ( اوستایی ) به کین ( اوستایی ) به کین/کینینیتَن ( پارسیِ میانه ) به کین/کینه ( پارسیِ کُنونی )
اَاُک/اوختَ ( اوستایی ) به وَک ( اوستایی ) به واختَن ( پارسی )
و. . . .
پیشنهاد1:
همانگونه که دیده شد، واژگانِ آغازیده با اَ، اِ، او، ای می توانند دچار واج افزایی یا دگرگونیِ آوایی شوند که در اینصورت واژه پس از دگردیِسش، با واجهایی همچون و، آ، ک و. . . آغاز می شود.
این ویژگی برایِ خوش ساخت سازیِ واژگانِ باستانی که با اَ، اِ، او، ای آغاز می شوند، می تواند بسیار رهگشا باشد. بویژه پیشنهادِ من در این پیام، آغاز با آوایِ " و:v " می باشد؛چنانکه در واژگانی همچون واختن، ورزیدن و. . . دیده شد.
3 - نمونه یِ جایگشتِ آوایی:
همانگونه که در پیامِ شماره 3 آورده شد:
اوروَن:urvan ( اوستایی ) به رووان:ruvan ( پارسیِ میانه ) و سپس به روان ( پارسیِ کُنونی )
پیشنهاد2:
جایگشتِ آوایی بویژه هنگامی که پس از اَ، اِ، او، ای آوایِ " ر " را داشته باشیم، پیشنهاد می شود.
واژگانِ باستانیِ آغازیده با آواهایِ " اَ، اِ، او، ای" در زبانهایِ اوستایی، سانسکریت، پارسیِ میانه - پهلوی وپارسیِ کنونی تواناییِ واجکاهی، واج افزایی، دگرگونیِ آوایی یا جایگشتِ آوایی را دارند.
... [مشاهده متن کامل]
1 - نمونه هایِ واجکاهی:
اورود ( اوستایی ) به رود/اَیاری ( پارسیِ میانه ) به یاری/اَیاواریه ( پارسیِ میانه ) به یاوری/اَباز ( پارسی میانه ) به باز و. . . .
2 - نمونه هایِ واج افزایی یا دگرگونیِ آوایی:
اَرِز ( اوستایی ) به وَرِز ( اوستایی ) به وَرزیدن ( پارسی )
اورمی ( urmi ) به وَرمی ( اوستایی ) به چمِ ( خیزآب، موج )
اَندَ/اَندَتی به بَندَیَئیتی/بَندهَنَ به بند/بستن/بندیدن ( پارسی )
اَاِسم ( اوستایی ) به ایزم ( پارسی میانه ) به هیزم ( پارسی کنونی )
اَاین/اینیتَ ( اوستایی ) به کین ( اوستایی ) به کین/کینینیتَن ( پارسیِ میانه ) به کین/کینه ( پارسیِ کُنونی )
اَاُک/اوختَ ( اوستایی ) به وَک ( اوستایی ) به واختَن ( پارسی )
و. . . .
پیشنهاد1:
همانگونه که دیده شد، واژگانِ آغازیده با اَ، اِ، او، ای می توانند دچار واج افزایی یا دگرگونیِ آوایی شوند که در اینصورت واژه پس از دگردیِسش، با واجهایی همچون و، آ، ک و. . . آغاز می شود.
این ویژگی برایِ خوش ساخت سازیِ واژگانِ باستانی که با اَ، اِ، او، ای آغاز می شوند، می تواند بسیار رهگشا باشد. بویژه پیشنهادِ من در این پیام، آغاز با آوایِ " و:v " می باشد؛چنانکه در واژگانی همچون واختن، ورزیدن و. . . دیده شد.
3 - نمونه یِ جایگشتِ آوایی:
همانگونه که در پیامِ شماره 3 آورده شد:
اوروَن:urvan ( اوستایی ) به رووان:ruvan ( پارسیِ میانه ) و سپس به روان ( پارسیِ کُنونی )
پیشنهاد2:
جایگشتِ آوایی بویژه هنگامی که پس از اَ، اِ، او، ای آوایِ " ر " را داشته باشیم، پیشنهاد می شود.
پیام شماره 5:
زبانِ فرستنده:زبانی که فرآیندِ ترگویِشِ واژه یا گرته برداری از آن انجام می گیرد.
زبانِ گیرنده:زبانی که واژه از زبانِ فرستنده به آن زبان ترگفته ( =ترجمه ) می شود و یا گرته برداشته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
در فراروندِ ترگویشِ واژگان یا گرته برداری از زبانِ A به زبانِ B باید نکته هایِ زیر را درنگرید: ( زبانِ A فرستنده و زبانِ B گیرنده است. )
نکته1 - واژه یِ ترگفته شده باید با ساختارِ دستورزبانیِ B ( زبانِ گیرنده ) سازگار باشد. ( formalism )
نکته2 - واژه یِ ترگفته شده باید با نگرش و تفسیرِ گویشورانِ زبانِ B ( زبان گیرنده ) سازگاری و همخوانی داشته باشد. ( interpretation )
نکته هایِ 1 و 2 در بالا درباره یِ واژگانِ دانشی ( =علمی ) نیز درست و راستگویانه می باشند.
در چمگویی ( =منطق ) ، نکته 1 به ریختار ( formalism یا دیسه گرایی ) و نکته 2 به چمارشناسی ( =معناشناسی ) نشانِش دارند. نکته 2 نقشی بمانندِ نگره یِ مدلهایِ زبانیِ مزداهی ( =ریاضی ) دارد که توسطِ آلفرد تارسکی پیشنهاده شد. ولی ما اینجا نَه با دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) بلکه با زبانِ طبیعی سروکار داریم.
در فراروندِ ترگویِشِ واژگانِ بیگانه باید هر دو نکته بالا درنگریسته شوند.
زبانِ فرستنده:زبانی که فرآیندِ ترگویِشِ واژه یا گرته برداری از آن انجام می گیرد.
زبانِ گیرنده:زبانی که واژه از زبانِ فرستنده به آن زبان ترگفته ( =ترجمه ) می شود و یا گرته برداشته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
در فراروندِ ترگویشِ واژگان یا گرته برداری از زبانِ A به زبانِ B باید نکته هایِ زیر را درنگرید: ( زبانِ A فرستنده و زبانِ B گیرنده است. )
نکته1 - واژه یِ ترگفته شده باید با ساختارِ دستورزبانیِ B ( زبانِ گیرنده ) سازگار باشد. ( formalism )
نکته2 - واژه یِ ترگفته شده باید با نگرش و تفسیرِ گویشورانِ زبانِ B ( زبان گیرنده ) سازگاری و همخوانی داشته باشد. ( interpretation )
نکته هایِ 1 و 2 در بالا درباره یِ واژگانِ دانشی ( =علمی ) نیز درست و راستگویانه می باشند.
در چمگویی ( =منطق ) ، نکته 1 به ریختار ( formalism یا دیسه گرایی ) و نکته 2 به چمارشناسی ( =معناشناسی ) نشانِش دارند. نکته 2 نقشی بمانندِ نگره یِ مدلهایِ زبانیِ مزداهی ( =ریاضی ) دارد که توسطِ آلفرد تارسکی پیشنهاده شد. ولی ما اینجا نَه با دانشِ مزداهی ( =ریاضی ) بلکه با زبانِ طبیعی سروکار داریم.
در فراروندِ ترگویِشِ واژگانِ بیگانه باید هر دو نکته بالا درنگریسته شوند.
پیام شماره 4:
یکی از شگردهایِ سره سازی، بهره گیری از کارواژه هایِ اوستایی به همراه کارواژه یِ " ( آ ) ختن" با بُن کنونیِ " ( آ ) ز" است. بمانندِ " داختن" در "پرداختن" و " شناختن ( شنا - ( آ ) ختن ) ".
... [مشاهده متن کامل]
این شگرد را هنگامی می توان بکاربست که فلان کارواژه یِ اوستایی دارایِ "چندین چمار ( =معنا ) " است و ما میخواهیم همه یِ آنها را داشته باشیم، پس برای نمونه یکی را با نشانه یِ مصدریِ "دَن/تَن" و دیگری را با " آختن" می سازیم و از پیشوندها نیز یاری میجوییم. برای نمونه داریم:
"دا" در اوستایی به "دادن" و همچنین " داختن" در پرداختن".
یکی از شگردهایِ سره سازی، بهره گیری از کارواژه هایِ اوستایی به همراه کارواژه یِ " ( آ ) ختن" با بُن کنونیِ " ( آ ) ز" است. بمانندِ " داختن" در "پرداختن" و " شناختن ( شنا - ( آ ) ختن ) ".
... [مشاهده متن کامل]
این شگرد را هنگامی می توان بکاربست که فلان کارواژه یِ اوستایی دارایِ "چندین چمار ( =معنا ) " است و ما میخواهیم همه یِ آنها را داشته باشیم، پس برای نمونه یکی را با نشانه یِ مصدریِ "دَن/تَن" و دیگری را با " آختن" می سازیم و از پیشوندها نیز یاری میجوییم. برای نمونه داریم:
"دا" در اوستایی به "دادن" و همچنین " داختن" در پرداختن".
پیام شماره 3:
یکی از شگردهایِ سره سازی در زبانِ پارسی، "جایگشتِ آوایی در برخی آواها" می باشد.
چشمگیرترین آوایی که در زبانهایِ باستانیِ ایرانی جایگشته شده است، آوایِ "ر" می باشد.
نمونه ها:
کرن/کنار
... [مشاهده متن کامل]
سخر / سرخ
چخر/ چرخ
وفر/برف
یکی دیگر از آواهایی که در زبانِ پارسی دچار جایگشت شده است، "د" می باشد؛ بمانندِ
"کوندَ" به چمِ " آهسته"در اوستایی به " کُند" و "کودن" در پارسیِ کُنونی
ولی آیا این جایگشتهایِ آوایی تنها در آواهایِ پایانی و آیا تنها در پارسیِ کُنونی رُخ داده است؟
پاسخ هر دو پرسش نَه می باشد.
در واژه یِ آریاییِ باستانِ " رخشَ یا رکسَ"، با جایگشتِ آواییِ "ر/خ" به "خرس" در زبانِ پهلوی و پارسیِ کُنونی می رسیم.
در واژه یِ اوستاییِ " اوروَن:urvan" به چمِ "روان، روح" با جایگشتِ آواییِ " او/ر" به " رووان:ruvan" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی می رسیم. همین واژه در پارسیِ کُنونی "روان" شده است.
نکته 1:
چنانچه میخواهید با جایگشتِ آواییِ واژه ای از زبانهایِ باستانیِ ایرانی را در پارسیِ کُنونی بکار ببرید، باید درنگرید که این جایگشتِ آوایی باید تنها در "یک تکواژ" رُخ دهد. از دیدِ من چنانچه بخواهیم جایگشتی را در راستایِ سره سازی انجام دهیم، بهتر است تنها درموردِ آوایِ "ر" بکار بسته شود.
یکی از شگردهایِ سره سازی در زبانِ پارسی، "جایگشتِ آوایی در برخی آواها" می باشد.
چشمگیرترین آوایی که در زبانهایِ باستانیِ ایرانی جایگشته شده است، آوایِ "ر" می باشد.
نمونه ها:
کرن/کنار
... [مشاهده متن کامل]
سخر / سرخ
چخر/ چرخ
وفر/برف
یکی دیگر از آواهایی که در زبانِ پارسی دچار جایگشت شده است، "د" می باشد؛ بمانندِ
"کوندَ" به چمِ " آهسته"در اوستایی به " کُند" و "کودن" در پارسیِ کُنونی
ولی آیا این جایگشتهایِ آوایی تنها در آواهایِ پایانی و آیا تنها در پارسیِ کُنونی رُخ داده است؟
پاسخ هر دو پرسش نَه می باشد.
در واژه یِ آریاییِ باستانِ " رخشَ یا رکسَ"، با جایگشتِ آواییِ "ر/خ" به "خرس" در زبانِ پهلوی و پارسیِ کُنونی می رسیم.
در واژه یِ اوستاییِ " اوروَن:urvan" به چمِ "روان، روح" با جایگشتِ آواییِ " او/ر" به " رووان:ruvan" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی می رسیم. همین واژه در پارسیِ کُنونی "روان" شده است.
نکته 1:
چنانچه میخواهید با جایگشتِ آواییِ واژه ای از زبانهایِ باستانیِ ایرانی را در پارسیِ کُنونی بکار ببرید، باید درنگرید که این جایگشتِ آوایی باید تنها در "یک تکواژ" رُخ دهد. از دیدِ من چنانچه بخواهیم جایگشتی را در راستایِ سره سازی انجام دهیم، بهتر است تنها درموردِ آوایِ "ر" بکار بسته شود.
پیام شماره 2:
یکی از راههایِ پیشگیری از "همآواییِ واژگانِ ناهمچمار ( ناهممعنا ) و دوریِ جستن از درهمتنیدگیِ واژگان" بکارگیریِ " دگرگونی هایِ آواییِ رواگمند ( =رایج ) از زبانهای باستانیِ ایرانی" است.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه من می خواهم واژه ای را از زبانِ اوستایی به پارسیِ کُنونی بیاورم ولی واژه ای همآوا در زبانِ پارسیِ کُنونی که دارایِ چماری ( =معنایی ) جداگانه هست، مرا از اینکار بازمی دارد. چاره چیست؟
به آسانی می توانم با بکارگیریِ دگرگونی هایِ آواییِ رواگمند ( =رایج ) واژه اوستایی را به زبانِ پارسیِ کُنونی آورم بی آنکه همآواییِ واژگان مرا دچار دشواری کند.
ولی دگرگونی هایِ آواییِ رواگمند کدامین هستند؟
دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل )
دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی و سانسکریت دیده می شود.
دگرگونیِ آواییِ ( رد/رت/ل )
دگرگونیِ آواییِ ( رد/رت/ش ) تنها در اوستایی بمانندِ " اردَ/ارتَ/اَشَ"
دگرگونیِ آواییِ ( و/ب ) در اوستایی - پارسیِ میانه - پهلوی - پارسیِ کُنونی و. . .
دگرگونیِ آواییِ ( ک/خ/ه ) در اوستایی - سانسکریت - پارسیِ میانه
دگرگونیِ آواییِ ( چ/ز )
دگرگونیِ آواییِ ( ج/ز )
دگرگونیِ آوایی ( ه/س ) در اوستایی - سانسکریت
و . . . .
نکته 1:
در دگرگونی هایِ آوایی باید سه فتاد را درنگرداشت:
1 - دوره های تاریخی
دگرگونیهای آوایی بسته به دوره هایِ تاریخی و در زبانهایِ آن دوره رخ داده اند.
برای نمونه
دگرگونی های آوایی ( ه/س ) در اوستایی - سانسکریت رخ داده است.
2 - روندِ پیوستگیِ دگرگونی آوایی در دوره هایِ تاریخی
3 - جایگاهِ آوایِ دگرگون پذیر در واژه
برای نمونه برخی دگرگونی ها در آوایِ آغازین واژگان رُخ می دهند.
پیشنهاد1:
همانگونه که گفته شد، یکی از دگرگونی های آوایی رواگمند ( ر/ل ) بوده است که در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی و سانسکریت دیده می شود. آوایِ " ل " در اوستایی وجود نداشته است؛از همین رو واژگانِ اوستایی با ( ر ) یا ( رد ) را می توان به ( ل ) دگروازیم ( =دگرگون کنیم ) و نوواژگانی را پدید آوریم.
یکی از راههایِ پیشگیری از "همآواییِ واژگانِ ناهمچمار ( ناهممعنا ) و دوریِ جستن از درهمتنیدگیِ واژگان" بکارگیریِ " دگرگونی هایِ آواییِ رواگمند ( =رایج ) از زبانهای باستانیِ ایرانی" است.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه من می خواهم واژه ای را از زبانِ اوستایی به پارسیِ کُنونی بیاورم ولی واژه ای همآوا در زبانِ پارسیِ کُنونی که دارایِ چماری ( =معنایی ) جداگانه هست، مرا از اینکار بازمی دارد. چاره چیست؟
به آسانی می توانم با بکارگیریِ دگرگونی هایِ آواییِ رواگمند ( =رایج ) واژه اوستایی را به زبانِ پارسیِ کُنونی آورم بی آنکه همآواییِ واژگان مرا دچار دشواری کند.
ولی دگرگونی هایِ آواییِ رواگمند کدامین هستند؟
دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل )
دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی و سانسکریت دیده می شود.
دگرگونیِ آواییِ ( رد/رت/ل )
دگرگونیِ آواییِ ( رد/رت/ش ) تنها در اوستایی بمانندِ " اردَ/ارتَ/اَشَ"
دگرگونیِ آواییِ ( و/ب ) در اوستایی - پارسیِ میانه - پهلوی - پارسیِ کُنونی و. . .
دگرگونیِ آواییِ ( ک/خ/ه ) در اوستایی - سانسکریت - پارسیِ میانه
دگرگونیِ آواییِ ( چ/ز )
دگرگونیِ آواییِ ( ج/ز )
دگرگونیِ آوایی ( ه/س ) در اوستایی - سانسکریت
و . . . .
نکته 1:
در دگرگونی هایِ آوایی باید سه فتاد را درنگرداشت:
1 - دوره های تاریخی
دگرگونیهای آوایی بسته به دوره هایِ تاریخی و در زبانهایِ آن دوره رخ داده اند.
برای نمونه
دگرگونی های آوایی ( ه/س ) در اوستایی - سانسکریت رخ داده است.
2 - روندِ پیوستگیِ دگرگونی آوایی در دوره هایِ تاریخی
3 - جایگاهِ آوایِ دگرگون پذیر در واژه
برای نمونه برخی دگرگونی ها در آوایِ آغازین واژگان رُخ می دهند.
پیشنهاد1:
همانگونه که گفته شد، یکی از دگرگونی های آوایی رواگمند ( ر/ل ) بوده است که در زبانهایِ پارسیِ میانه - پهلوی و سانسکریت دیده می شود. آوایِ " ل " در اوستایی وجود نداشته است؛از همین رو واژگانِ اوستایی با ( ر ) یا ( رد ) را می توان به ( ل ) دگروازیم ( =دگرگون کنیم ) و نوواژگانی را پدید آوریم.
پیام شماره 1:
در راستایِ سره سازی از زبانهایِ باستانیِ ایرانی بمانندِ اوستاییِ کهن و جوان، پارسیِ باستان و میانه، پهلوی، سغدی و. . . می توان با بکارگیریِ پیشوندها پشتِ کارواژهها و ساخت نام/زابه ( =صفت ) از آنها به خواسته یمان برسیم:
... [مشاهده متن کامل]
پیشوندهایِ یکتایی:
پَر/ فَر /فرو/اف /گُ ( وی ) / پِی/ پاد/ پَژ /در/ بر /هم /اَن ( هَن ) /پیش/پس/وا/باز/ نِ/آ / ای ( ی ) و. . . .
پیشوندهایِ دوتایی:
درهم/ برهم/ درپِی/وا. نِ ( برای نمونه در "وانِمودن" ) و . . . .
پیشوندهایِ سه تایی:
درهم آ و. . . .
برای نمونه در واژه یِ "درهم آمیختن" ما سه پیشوند داریم:
در/هم/آ
پیشوندها به دو دسته یِ جدایی پذیر و جدایی ناپذیر بخشیده می شوند:
جدایی ناپذیر بمانندِ :گُ ( وی ) / اف/نِ/آ/ای ( ی ) و. . . .
جدایی پذیر بمانندِ : فرو/پی / وا / بر/ در /پیش/پس و. . . .
نکته 1 :
به دلیل های دستورزبانی مردمِ ما کنارآیِشِ بهتری در پیوند با پیشوندهایِ جدایی پذیر نشان می دهند تا پیشوندهایِ جدایی ناپذیر.
پیشنهاد1:
چنانچه پیشوندِ جدایی ناپذیری در زبانِ پارسیِ کُنونی پذیرندگیِ کمتری در پیوند با گذشته داشته باشد، بهتر است زبانشناسان آن پیشوند را "جدایی پذیر" کنند؛ چنین کاری را می توان درباره یِ پیشوندِ " فَر" یا پیشوندهایِ جدایی ناپذیر دیگر بکار بست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
برای بکارگیریِ "پیشوندها" باید دانست که هرکدام از این پیشوندها به چه چماری ( =معنایی ) بوده است و در چه جاهایی و زمانهایی از آنها بهره گرفته می شده است. ( در اینباره به زیرواژه یِ هرکدام از این پیشوندها در همین تارنما مراجعه کنید. )
پیشنهاد 2 :
چنانچه بخواهیم کارواژه ای باستانی را که دارایِ "چندین چمار ( =معنا ) " هست، در زبانِ پارسیِ کُنونی بکارگیری کنیم، می توانیم از " پیشوندها" برایِ دربرگیرشِ همه یِ چمار ( =معنا ) ها بهره بگیریم.
پیشنهاد3:
چنانچه واژه ای بیگانه را بخواهیم به پارسیِ کُنونی برگردانیم، نزدیکترین واژه یِ ایرانی از زبانهایِ باستانی تر را می جوییم و با بکارگیریِ "پیشوند" بررویِ آن، برابری درخور از آن بدست خواهیم آورد.
در راستایِ سره سازی از زبانهایِ باستانیِ ایرانی بمانندِ اوستاییِ کهن و جوان، پارسیِ باستان و میانه، پهلوی، سغدی و. . . می توان با بکارگیریِ پیشوندها پشتِ کارواژهها و ساخت نام/زابه ( =صفت ) از آنها به خواسته یمان برسیم:
... [مشاهده متن کامل]
پیشوندهایِ یکتایی:
پَر/ فَر /فرو/اف /گُ ( وی ) / پِی/ پاد/ پَژ /در/ بر /هم /اَن ( هَن ) /پیش/پس/وا/باز/ نِ/آ / ای ( ی ) و. . . .
پیشوندهایِ دوتایی:
درهم/ برهم/ درپِی/وا. نِ ( برای نمونه در "وانِمودن" ) و . . . .
پیشوندهایِ سه تایی:
درهم آ و. . . .
برای نمونه در واژه یِ "درهم آمیختن" ما سه پیشوند داریم:
در/هم/آ
پیشوندها به دو دسته یِ جدایی پذیر و جدایی ناپذیر بخشیده می شوند:
جدایی ناپذیر بمانندِ :گُ ( وی ) / اف/نِ/آ/ای ( ی ) و. . . .
جدایی پذیر بمانندِ : فرو/پی / وا / بر/ در /پیش/پس و. . . .
نکته 1 :
به دلیل های دستورزبانی مردمِ ما کنارآیِشِ بهتری در پیوند با پیشوندهایِ جدایی پذیر نشان می دهند تا پیشوندهایِ جدایی ناپذیر.
پیشنهاد1:
چنانچه پیشوندِ جدایی ناپذیری در زبانِ پارسیِ کُنونی پذیرندگیِ کمتری در پیوند با گذشته داشته باشد، بهتر است زبانشناسان آن پیشوند را "جدایی پذیر" کنند؛ چنین کاری را می توان درباره یِ پیشوندِ " فَر" یا پیشوندهایِ جدایی ناپذیر دیگر بکار بست.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
برای بکارگیریِ "پیشوندها" باید دانست که هرکدام از این پیشوندها به چه چماری ( =معنایی ) بوده است و در چه جاهایی و زمانهایی از آنها بهره گرفته می شده است. ( در اینباره به زیرواژه یِ هرکدام از این پیشوندها در همین تارنما مراجعه کنید. )
پیشنهاد 2 :
چنانچه بخواهیم کارواژه ای باستانی را که دارایِ "چندین چمار ( =معنا ) " هست، در زبانِ پارسیِ کُنونی بکارگیری کنیم، می توانیم از " پیشوندها" برایِ دربرگیرشِ همه یِ چمار ( =معنا ) ها بهره بگیریم.
پیشنهاد3:
چنانچه واژه ای بیگانه را بخواهیم به پارسیِ کُنونی برگردانیم، نزدیکترین واژه یِ ایرانی از زبانهایِ باستانی تر را می جوییم و با بکارگیریِ "پیشوند" بررویِ آن، برابری درخور از آن بدست خواهیم آورد.