شکینه

لغت نامه دهخدا

شکینه. [ ش َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) آوند دراز. ( ناظم الاطباء ).ظرف دراز. ( برهان ) ( آنندراج ). ظرف دراز و خمی که درآن غله کنند. ( برهان ) ( از گنجینه گنجوی ). در بیت ذیل از نظامی ظاهراً معنی مطلق ظرف دارد :
به خوان کسان برمخور نان خویش
شکینه بنه بر سر خوان خویش.
|| خمی که در آن غله کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ جهانگیری ). خنبه. ( صحاح الفرس ). || مهمیز. || چاردوال. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

خم بزرگی که در آن غله می ریزند.

پیشنهاد کاربران

بپرس