شکیبا کردن بر چیزی ( به چیزی ) ؛ متحمل ساختن بدان. به آن چیز بردبارو صبور کردن. قبولانیدن آن چیز :
به آواز گفتند ایرانیان
که ما را شکیبا مکن بر زبان.
فردوسی.
یارب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی به مرد شکیبا ده.
اورمزدی.
به آواز گفتند ایرانیان
که ما را شکیبا مکن بر زبان.
فردوسی.
یارب مرا به عشق شکیبا کن
یا عاشقی به مرد شکیبا ده.
اورمزدی.