وز او کرد باید پژوهندگی
که از ما ندارد شکوهندگی.
نظامی.
|| زلاقت. لغزش. سقوط. افتادگی. ( ناظم الاطباء ). لغزش. افتادگی. بسر درآمدن. ( از آنندراج ). || به رو افتادگی اسب. در این دو معنی اخیر ظاهراً دگرگون شده یا صورتی از شکوخندگی است.شکوهندگی. [ ش ُ هََ دَ / دِ ] ( حامص ) اظهار بزرگی کردن. ( آنندراج ) ( برهان ). اظهار بزرگی. بزرگواری. حشمت و اعتبار. ( ناظم الاطباء ). || سخن شنیدن. || زیبایی نمودن. ( برهان ) ( آنندراج ). || نمایش. ( ناظم الاطباء ).