شکوا


مترادف شکوا: شکایت، شکوائیه، گلایه، گله

لغت نامه دهخدا

شکوا. [ش َ ] ( ع اِمص ) شکوی. ناله. شکوه. گله. ( ناظم الاطباء ). شکوی. گله. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکوی شود.

فرهنگ عمید

۱. گله کردن، شکایت کردن.
۲. گله و ناله، شکوه، شکایت.

پیشنهاد کاربران

بپرس