شکنیدن

لغت نامه دهخدا

شکنیدن. [ ش ِ ک َ دَ ] ( مص ) شکستن. مصدر دیگر شکستن :
بسا حصن بلندا که می گشاد
بسا کره نوزین که بشکنید.
رودکی.
رجوع به شکستن شود.

واژه نامه بختیاریکا

( شُکنیدِن ) شُک دادن؛ نهیب زدن

پیشنهاد کاربران

شَکْنیدَنْ :
در گویش لری بختیاری به معنای تکان دادن و لرزاندن است .
شَکْنیدَنْ :
در لری بختیاری به معنای تکان دادن است .

بپرس