شکنندگی

/Sekanandegi/

مترادف شکنندگی: تردی، نازکی

معنی انگلیسی:
brittleness, fragility

لغت نامه دهخدا

شکنندگی. [ ش ِ ک َ ن َن ْ دَ /دِ ] ( حامص ) تردی. قابلیت شکسته شدن داشتن. ( یادداشت مؤلف ). || قابلیت شکستن و خرد کردن داشتن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن و شکننده شود.

فرهنگ فارسی

قابلیت شکسته شدن تردی .

فرهنگستان زبان و ادب

{brittleness} [علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذایی ای که براثر فشار به آسانی می شکند

مترادف ها

friability (اسم)
تردی، شکنندگی

frangibility (اسم)
تردی، نازکی، شکنندگی، ظریفی

پیشنهاد کاربران

بپرس