شکن افکندن

پیشنهاد کاربران

شکن افکندن ؛ چین انداختن. موجهای کوچک پدید آوردن :
عدل تو دست بادببندد براستی
گر دست باد بر رخ آب افکند شکن.
رضی الدین بابا.