این ادعا که زبان فارسی ( دری ) از ترکی مشتق شده یا واژه هایی مثل �شکم� یا �اشکمبه� ریشه در زبان ترکی دارند، از نظر زبان شناسی تاریخی کاملاً نادرست، غیرعلمی و جعلی است. در ادامه، با استناد به منابع معتبر زبان شناسی ریشه ی واژه هایی مثل شکم، اشکمبه و ایچمک بررسی شده و دیدگاه علمی در برابر این ادعاهای تحریف آمیز ارائه می شود:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔴 ۱. واژه �شکم� در زبان فارسی
✅ ریشه شناسی:
واژه ی �شکم� در فارسی میانه به صورت škamb و در فارسی باستان به صورت بازسازی شده ای مانند šakamba - وجود داشته است.
در پارسی میانه ( پهلوی ) شکل آن škamb یا škam بوده است.
> 📚 منبع:
MacKenzie, D. N. ( 1971 ) . A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford: Oxford University Press.
( واژه شناسی فارسی میانه، مدخل škam )
این واژه در فارسی نو به صورت �شکم� درآمده است. بنابراین، اصل آن ایرانی است و در زبان های ایرانی میانه و باستان قابل ردیابی است.
- - -
🔴 ۲. واژه �اشکمبه� ( برای سیرابی یا شکمبه حیوانات )
✅ ریشه شناسی:
واژه ی �اشکمبه� یا �شکمبه� در زبان فارسی نو برای بخش داخلی معده حیوانات ( مثلاً سیرابی گاو ) به کار می رود.
این واژه نیز از همان ریشه ی �شکم� پسوند مکان ( به احتمال - به یا - په ) ساخته شده است. یعنی جای شکم یا بخش شکمی. پسوند - به در فارسی ( مانند کنبه = گوشه، خانه به = اتاق مانند ) سابقه دارد.
> 📚 منبع:
Dehkhoda Dictionary ( لغت نامه دهخدا ) ، مدخل �اشکمبه� و �شکم�.
Steingass, F. ( 1892 ) . Persian - English Dictionary, London: Routledge. ( مدخل shikam, ashkamba )
در زبان ترکی نیز واژه ی �işkembe� یا �işkembə� برای شکمبه وجود دارد، اما از فارسی گرفته شده، نه برعکس.
- - -
🔴 ۳. واژه ترکی �ایچمک� و مقایسه با واژه های هندواروپایی
✅ ریشه شناسی �ایچمک�:
در ترکی، فعل i�mek به معنی �نوشیدن� است. این فعل یک فعل اصیل ترکی است، اما هیچ ارتباطی با واژه ی �شکم� یا �اشکمبه� ندارد.
ادعای اینکه چون �ایچمک� به معنای خوردن یا نوشیدن است، پس شکم هم از آن گرفته شده، کاملاً غلط است چون:
واژه ی �شکم� پیش از پیدایش زبان های ترکی امروزی، در فارسی باستان و میانه وجود داشته.
ترکیب واجی �شکـ� در �شکم� از ساختار زبان های ایرانی ناشی می شود و به ریشه های ترکی نمی خورد.
هیچ واژه ای در ترکی با معنای �شکم� که به صورت i�kem یا işkem باشد، وجود ندارد مگر وام واژه هایی از فارسی.
- - -
🔴 ۴. فارسی ( دری ) از ترکی مشتق نشده است
✅ جایگاه زبان فارسی:
زبان فارسی، از خانواده زبان های هندواروپایی و شاخه ایرانی است.
از نظر تاریخی و زبان شناسی، مسیر تکاملی زبان فارسی از فارسی باستان → فارسی میانه → فارسی دری به وضوح قابل ردیابی است.
هیچ زبان شناسی در جهان، چه غربی چه شرقی، فارسی را مشتق از ترکی نمی داند.
ضمایر، افعال، و دستور زبان فارسی با زبان های هندواروپایی مانند لاتین، یونانی، سانسکریت، و اسلاوی ها شباهت دارد، نه ترکی.
> 📚 منابع علمی:
R�diger Schmitt ( 2000 ) , Compendium Linguarum Iranicarum
Gernot Windfuhr ( 2009 ) , The Iranian Languages, Routledge
�mile Benveniste, Origines de la formation des noms en indo - europ�en
- - -
🔴 ۵. شباهت ظاهری بین کلمات ≠ ریشه مشترک
یکی از مغالطه های رایج در این ادعاها این است که اگر دو واژه ظاهراً شبیه اند، حتماً یکی از آن ها از دیگری گرفته شده. درحالی که علم ریشه شناسی ( etymology ) بر اساس:
تحول واج ها در طول زمان
قواعد صرفی و نحوی زبان ها
تطبیق با دیگر زبان های هم خانواده
کار می کند، نه شباهت ظاهری یا سلیقه ای.
- - -
✅ نتیجه گیری
ادعاهایی از قبیل �فارسی از ترکی مشتق شده�، یا �شکم ریشه اش ایچمک است�، هیچ پایه علمی ندارند و در هیچ منبع زبان شناسی معتبر پذیرفته نشده اند. واژه هایی مانند شکم و اشکمبه، ریشه ای ایرانی دارند و ترکی احتمالاً آن ها را وام گرفته است، نه بالعکس.
- - -
i�kem یعنی محل قرار گیری چیزی که خورده میشه بخاطر جانشینی چ و ش ایشکم هم گفته میشه و ترکی هست و ایشکمبه کلمه ای ترکی هست که به شکم تقلیل پیدا کرده کلمات از همین ریشه در ترکی ایچکی هست یعنی نوشیدنی اگه میخایید فارسی رو بفهمید چیه اول باید کامل ترکی رو یاد بگیرید
این زبان فارسی نیست دری هست و کلا از ترکی مشتق شده هیچ ربطی به هند اروپایی نداره تمامب ضمایر و فعل ها ترکی هستند.
شکم ترکی هست از اچکمبه که به صورت اشکمبه گفته میشه از ریشه ایچمک و به معنی محل قرار گیری چیزی هست که خورده میشه زیرا در ترکی خوردن ایچمک یا عمون اشمک هست به همین خاطر اشکمبه رو داریم
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
کم، اشکم، در گویش دشتی هر دو برای واژه شکم به کار میرود.
ام الطعام. [ اُم ْ مُطْ طَ ] ( ع اِ مرکب ) معده. || گندم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) .
شکم به زبان سنگسری
پِتوم potom
تک .
کم .
تل .
واژه شکم
معادل ابجد 360
تعداد حروف 3
تلفظ šekam
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: aškomb, šakamb] ‹اشکم›
مختصات ( عا. )
آواشناسی Sekam
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
... [مشاهده متن کامل]
forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
... [مشاهده متن کامل]
gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder : مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس
قلعه ٔبغداد. [ ق َ ع َ ی ِ ب َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصطلاح لوطیان شکم را گویند. ( آنندراج از غیاث اللغات ) .
شکم در زبان لکی لَم گفته میشه
لَمو یعنی شکمو
زبان لکی با بیش از سی هزار واژه ثبت ملی شده
شکم واژه پارسی دیگرگون شده است و درست آن:
اشکُم ، اشکَم ، اشکمبه ، اشکمپه بوده است.
هم نک در پارس ( شیراز )
شکمبه
کم
شکمو
می گویند.
این جا فرهنگ واژگان پارسی است.
هم میهنان گرامی، زاه پادسو نروید که واژه ای پارسی را به تازی، یا دیگر گویش ها بنویسید.
... [مشاهده متن کامل]
ویژه این فرهشت، دست اندرکاران گرامی آبادیس، واژگان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، یونانی، تازی یا اربی، ترکی، مغولی، اسپانیش، و گاه چینی و ژاپنی و . . . را آورده اند با فرانمون که در کجا چگونه و به چه زبان بکار می رود.
بهی این است که ما دیگر واژگان را به پارسی بیابیم و برگردانیم.
پوزش و سپاس از نگه ورزی تان.
کهنه شاگرد واژه پژوه:
محمدحسین بهاری
عضو ناپیوسته فرهنگستان زبان و ادب پارسی
در زبان پارسی میانه - پهلوی به ( شکم، بطن، معده ) ، ( کُمیگ ( کُمیک ) kumig ) می گفتند و هم اکنون نیز در اُستانِ پارس به شکم، ( کُم ) می گویند.
چنانکه در رویه هایِ 52 و 177 از نبیگِ ( فرهنگامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
در لری بختیاری
شکم: کُمْ، اِشکَم، تِلِّه
تِلّین: آدم چاق
جوف
بطن . . .
paunch
شکم ( به ویژه اگر بزرگ و بیرون زده باشد )
e. g. he has been drinking so much beer that he is developing a paunch
آنقدر آبجو خورده است که دارد شکم به هم می زند.
شکم:این عضو نام خودرا ازکلمه کام به معنای خانه یا خانه اعماء واحشاء گرفته است.
شکم به ترکی: قارین
شکم پیش داشتن: شکم را مقدم داشتن، شکم فربه کردن،
”جمله ی آن زر که برِ خویش داشت
بذل شکم کرد و شکم پیش داشت“
یعنی: از انواع اشربه و اطعمه بکار گرفت
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۸۷.
دل
لت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)