شکل گیری


معنی انگلیسی:
formation

پیشنهاد کاربران

سلیم
شکل گیری: پدید آیی، پدید آوری
پیدایش به جای واژه شکل گیری
شکل گیری: ایجاد، به وجود امدن، نشو و نما، پرورش، رویش و بالش، بالیدن، پرورش
فرایندی که ساختار یک چیز به مقتضای محیط یا هرچیز دیگر به تدریج شکل میگیرد.
به وجود امدن
صورت گیری
تکون
پیدایش
صورت بندی

ریختگیری، رویگیری، رخسارگیری

برابر پارسی
ریختگیری، رویگیری، رخسارگیری
و
برپایی، برپا، پایه ریزی، پدیدآوری، ساختن، سازمان دادن

برابر پارسی
برپایی، برپا، پایه ریزی، پدیدآوری، ساختن، سازمان دادن
تشکیل

متشکل - پیدایش
پیدایش - به وجود آمدن - تشکیل شدن
خلق شدن
ایجاد
پیدایش
به وجود آمدن
تشکیل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس