شکفتگی
/Sekoftegi/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. حالت شکفتن و باز شدن غنچه.
۳. [مجاز] خنده و خوش دلی و شادمانی.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
شِکُفتگی (efflorescence)
ازدست دادن آب یا آب تبلورِ بلور در معرض هوا. در نتیجه، سطحی خشک و گرد مانند ایجاد می شود.
ازدست دادن آب یا آب تبلورِ بلور در معرض هوا. در نتیجه، سطحی خشک و گرد مانند ایجاد می شود.
wikijoo: شکفتگی
مترادف ها
شکوفایی، پارگی باز شدن زخم، شکفتگی
شکوفایی، شکفتگی، شوره زنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید