شکسته کردن

پیشنهاد کاربران

شکسته کردن ؛ آزرده و ناکام و شکست خورده ساختن :
دشمن مرا شکسته کند دوست دارمش
حاشا که من شکست به دشمن درآورم.
خاقانی.
مکن به لون سیه دیگ را شکسته ببین
که از دهان کدام اژدها برون آمد.
خاقانی.