شکسته پناه

لغت نامه دهخدا

شکسته پناه. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ پ َ ] ( ص مرکب ) کسی که در پیش گیرد ملجاء و پناه با خللی را. ( ناظم الاطباء ). که شکستگی پناهگاه دارد. || آنکه شکسته را پناه دهد و جبر خاطر او کند. ( آنندراج ). پناه و ملجاء ناتوانان :
سایه مهر تو شکسته پناه
ذیل عفو تو پرده پوش گناه.
میرخسرو ( ازآنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که شکسته را پناه دهد .

پیشنهاد کاربران

بپرس