شکسته نفسی
/Sekastenafsi/
مترادف شکسته نفسی: افتادگی، تواضع، خضوع، فروتنی
متضاد شکسته نفسی: تفرعن، تکبر، غرور
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- شکسته نفسی کردن ؛ خود را کوچکتر از آنچه هست گفتن یا نمودن. خود را دون آنچه هست به فروتنی نمودن. خود را کوچک و حقیر گرفتن. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم
خفض جناح، شکسته نفسی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شِکَستەنَفسی: فروتنی، اُفتادگی، فُتادگی