شکسته شدن دل کسی

پیشنهاد کاربران

شکسته شدن دل کسی ؛ آزرده و رنجور شدن. مصاب و رنجیده خاطر گشتن او :
گر او با تهمتن نبرد آورد
سر خویشتن زیر گرد آورد
بود زین سخن نیز با شاه ننگ
شکسته شود دل سپه را به جنگ.
فردوسی.
دل لشکر شاه توران سپاه
...
[مشاهده متن کامل]

شکسته شد و تیره شد رزمگاه.
فردوسی.
روزی دیوان او را دیده بر سر کوه و اندیشه هلاک آن کردند و گفتند که تا دل پدر اوشکسته شود و با ما نتواند کوشید. . . ( قصص الانبیاء ص 32 ) .
- شکسته کامی ؛ ناکامی. شکست در آرزو :
در اهل هنر شکسته کامی
به زآنک بود شکسته نامی.

شکسته شدن دل کسی ؛ آزرده و رنجور شدن. مصاب و رنجیده خاطر گشتن او :
گر او با تهمتن نبرد آورد
سر خویشتن زیر گرد آورد
بود زین سخن نیز با شاه ننگ
شکسته شود دل سپه را به جنگ.
فردوسی.
دل لشکر شاه توران سپاه
شکسته شد و تیره شد رزمگاه.
فردوسی.