شکسته سلاح. [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ س ِ ] ( ص مرکب ) شکسته سلیح. که اسلحه جنگی وی شکسته باشد : یکایک سواران پس اندر دمان شکسته سلاح و گسسته روان.فردوسی.رجوع به شکسته سلیح شود.