شکسته جام ؛ که جام وی شکسته باشد. که جام خود را شکسته باشد. کنایه از کسی که به قصد توبه جام می بشکند :
محتسب گویی به ماه روزه جام می شکست
کآن شکسته جام را رسوای خاور ساختند.
خاقانی.
محتسب گویی به ماه روزه جام می شکست
کآن شکسته جام را رسوای خاور ساختند.
خاقانی.