هرچند مومیایی دلها شوی مخور
روزی ز دست رنج کشان چون شکسته بند.
شفیع اثر ( از آنندراج ).
اگر بود ز من آزرده مدعی عجبی نیست ز مومیایی راضی شکسته بند نباشد.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
می گلرنگ باشد تنگ بسته شکسته بند دلهای شکسته.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| کسی که ظروف شکسته را بند میزند. || ( اِ مرکب ) رفاده ردادی. ( از ناظم الاطباء ). پارچه یا آنچه بدان شکسته را بندند.