کآن مرغ شکسته بال چونست
کارش چه رسید و حال چونست.
نظامی.
شکسته بال تر از من میان مرغان نیست دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است.
حالتی.
شکسته بالم و صیاد هم پرم بسته شکسته بسته من خوش نموده در نظرش.
کلیم ( از آنندراج ).
رجوع به شکسته بازو و شکسته پر شود. || پریشان خاطر و ملول و با ملالت. ( ناظم الاطباء ). کنایه ازفروتن و ناتوان و شکست خورده. ( یادداشت مؤلف ). رنج دیده. سختی دیده. که به رنج و سختی اندر باشد : چرخا چه خواهی از من عور برهنه پای
دهرا چه جویی از من زار شکسته بال.
؟
- امثال :احوال دل شکسته بالان دانی . ( یادداشت مؤلف ).