شکستنی

/Sekastani/

معنی انگلیسی:
breakable, fragile, frangible

واژه نامه بختیاریکا

اِشکَها

مترادف ها

breakable (صفت)
شکستنی

fragile (صفت)
ضعیف، نازک، بی اساس، لطیف، شکستنی، شکننده، ترد، زودشکن، باریک

فارسی به عربی

کسر

پیشنهاد کاربران

زودشکن. [ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) ترد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : خربق سیاه. . . زودشکن باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ، یادداشت ایضاً ) . بوره ارمنی بهتر باشد. . . متخلخل و زودشکن و سپید و یا گلگون بود. ( ایضاً ) .
شکستنی shcasteni
خرد شونده ، در گویش شهربابکی اشکستنی می گویند

بپرس