شکستن وفای کسی را

پیشنهاد کاربران

شکستن وفای کسی را ؛ نقض عهد او. نقض پیمان وی. ( یادداشت مؤلف ) . بیوفایی کردن. بدعهدی کردن :
کنون گر وفای مرا نشکنی
به سوگند با من تو پیمان کنی.
فردوسی.
چو گویی به سوگند پیمان کنم
که هرگز وفای ترا نشکنم.
فردوسی.
و رجوع به ترکیب شکستن پیمان و شکستن عهد شود.