شکستن قدر

پیشنهاد کاربران

شکستن قدر ؛ بیقدر کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
یک تار نیست در همه زلفش که بوی او
قدر هزار نافه تاتار نشکند.
محمدبن ابی بکر نسفی.