شکستن صلح ؛ زیر پا گذاشتن آن. نقض آن. ابطال و تباه کردن آن. ( یادداشت مؤلف ) . باطل کردن آن : بدان که خلقی بی اندازه گرد آمده اند از خزریان ، و ملک جبال از تو برگشتند و صلح بشکستند. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ) .+ عکس و لینک