شکست کشیدن

پیشنهاد کاربران

شکست کشیدن ؛ شکست دیدن. شکست خوردن. شکسته شدن :
بی مغز جز شکست ز دولت نمی کشد
از سایه هما چه برد بهره استخوان.
بیدل ( از آنندراج ) .