شکست اوردن به کار کسی

پیشنهاد کاربران

شکست آوردن ( اندرآوردن ) به کار کسی ؛ کار او را از رونق انداختن. وی را زبون وناتوان کردن :
بدو گشته بدخواه او چیره دست
به کارش درآورده گیتی شکست.
فردوسی.
منی چون بپیوست با کردگار
شکست اندرآورد و برگشت کار.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
|| بیرونق ساختن. از ارزش انداختن. بی ارج و بی ارزش کردن. بی اعتبار ساختن. بی رونق کردن.