لغت نامه دهخدا
شکرک از آن دو لَبَک ِ تو بِچِنَم اگر تو یَله کنی
به سَرَک ِ تو که بزنمت به پدر اگر تو گله کنی.
( منسوب به عنصری ، از المعجم فی معاییر اشعار العجم ).
- شکرک بستن ؛ متبلور شدن. تبلور. شکرک زدن. تبلورچیزها چون شیره چغندر یا شیره انگور و هرچه بدانها ماند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب شکرک زدن شود.
- شکرک زدن ؛ شکرک بستن. رس انداختن. متبلور شدن ، چنانکه شیره انگور و جز آن. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب شکرک بستن شود.
- شکرک زده ؛ رس انداخته. متبلور. شکرک بسته . ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
نام میوه ایست یا متبلور از ماده شکرین چیزی شکرک زدن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آنچه مانند شکر شیرین باشد.
دانشنامه عمومی
شکرک، روستایی از توابع بخش ارم، شهرستان دشتستان، استان بوشهر در ایران است.
این روستا در دهستان ارم قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۷۳نفر ( ۴۳خانوار ) می باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین روستا در دهستان ارم قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۷۳نفر ( ۴۳خانوار ) می باشد.
wiki: شکرک
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید