شکر گون

لغت نامه دهخدا

شکرگون. [ ش َ ک َ / ش َک ْ ک َ ] ( ص مرکب ) مانند شکر. شکرمانند در طعم و رنگ :
بس است این زهر شکّرگون فشاندن
بر افسون خوانده ای افسانه خواندن.
نظامی.
سهیل از شَعر شکّرگون برآورد
نفیر از شعری گردون برآورد.
نظامی.

فرهنگ فارسی

مانند شکر شکر مانند در طعم رنگ .

پیشنهاد کاربران

بپرس