شکرلهجه. [ ش َ ک َ ل َ ج َ / ج ِ ] ( ص مرکب ) آنکه آهنگ گفتارش مطبوع است. شیرین سخن. خوش زبان. ( فرهنگ فارسی معین ) : گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با من کآن شکرلهجه خوشخوان خوش الحان می رفت.
حافظ.
و رجوع به شکرزبان و شکرگوی شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آن که آهنگ گفتارش مطبوع است شیرین سخن خوش زبان .