شکرفشانی. [ ش َ ک َ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) شکرافشانی. شکرپاشی. || کنایه از سخت شیرین زبانی. ( از یادداشت مؤلف ). شیرین سخنی : دلم از تو چون نرنجد که به وهم درنگنجدکه جواب تلخ گویی تو بدین شکرفشانی.سعدی.و رجوع به شکرافشانی شود.