لغت نامه دهخدا
شکر سفید. [ ش َ ک َ رِ س َ / س ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ابلوج. ( یادداشت مؤلف ). فارسی زبانان هندوستان آنرا شکر تری گویند. ( آنندراج ). چون قند سفید را دو بار بجوشانند شکر سفید به دست آید. ( فرهنگ فارسی معین ). مثال این مراتب چنان است که قناد از نیشکر قند سفید بیرون آورد.اول که بجوشانند نبات سفید بیرون آورد. دوم مرتبه که بجوشانند شکر سفید بیرون آورد. سیُم مرتبه شکر سرخ. چهارم مرتبه طبرزد. پنجم مرتبه شکر قوالب. ششم مرتبه دُردی ماند که آن را اقطاره نامند بغایت سیاه و کدر باشد... ( از منتخب مرصادالعباد نجم الدین رازی ).
فرهنگ فارسی
فارسی زبانان هندوستان آنرا شکر تری گویند چون قند سفید را دوبار بجوشانند شکر سفید بدست می آید و مثال این مراتب چنان است که قناد از نیشکر قند سفید بیرون آورد اول که بجوشاند نبات سفید بیرون آورد دوم مرتبه که بجوشاند شکر سفید بیرون آورد سیم مرتبه شکر سره چهارم مرتبه طبرزد پنجم مرتبه شکر قوالب ششم مرتبه دردی ماتد که آنرا قطاره نامند بغایت سیاه و کدر باشد