شکرباری. [ ش َ ک َ ] ( حامص مرکب ) باریدن شکر. افشاندن شکر. || شیرین حرکاتی : آمدند از ره شکرباری کرده زیر قصب کله داری.نظامی. || کنایه از سخن شیرین گفتن. شیرین سخنی. شیرین گفتاری : خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس یکی منم که به شکرش کنم شکرباری.سعدی.