شکاکان

لغت نامه دهخدا

شکاکان. [ ش َک ْ کا ] ( اِخ ) جماعتی از حکما هستند معتقد به اینکه انسان برای کسب علم و یقین به معلومات خود میزان و مأخذ صحیحی ندارد. حس خطا میکند و عقل از اصلاح خطای او عاجز است ، چه اشخاص به حسب اختلاف بنیه و مزاج و ذوق و فهم و زمان و مکان و اوضاع و احوال و تربیت و انس و عادت و غیر آنها ادراکاتشان مختلف میباشد و امور را یکسان تشخیص نمی دهند، بنابراین در هیچ امری نباید رأی جزم و حکم قطعی اظهار کرد و همه چیز را با تردید و شبهه بایدتلقی نمود و در اعمال زندگانی جنبه اخلاق هم بیطرفی و بی تمایلی و عدم عاطفه را باید اختیار کرد. هرچند در میان قدما هم این نوع عقاید وجود داشته و پروتاغوراس سوفسطایی نیز دارای همین مذاق بوده ، ولی کسی که به این مذهب معروف است و بلکه مؤسس آن شمرده میشود پیرون است که معاصر اسکندر مقدونی بود. فضلای ما میان شکاکان و سوفسطاییان از جهت مشابهتی که به یکدیگر دارند فرق نگذاشته و شکاک را هم سوفسطایی خوانده اند. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

جماعتی از حکما هستند معتقد به اینکه انسان برای کسب علم و یقین بمعلومات خود میزان و ماخذ صحیحی ندارد . حس خطا میکند و عقل از اصلاح خطای او عاجز است . چه اشخاصی بحسب اختلاف بنیه و مزاج و ذوق و فهم و زمان و مکان و اوضاع و احوال و تربیت و انس و عادت و غیر آنها ادراکاتشان مختلف میباشد و امور را یکسان تشخیص نمی دهند و بنابرین در هیچ امری نباید رای جزم و حکم قطعی اظهار کرد و همه چیز را با تردید و شبهه باید تلقی نمود و در اعمال زندگانی جنبه اخلاقی هم بیطرفی و بی تمایلی و عدم عاطفه را باید اختیار کرد.هر چند در میان قدما هم این نوع عقاید وجود داشته و پروتاغوراس سوفسطایی نیز دارای همین مذاق بوده ولی کسی که باین مذهب بلکه موسس آن شمره میشود پیرهون است که معاصر اسکندر مقدونی بود . فضلای ما میان شکاکان و سوفسطاییان از جهت مشابهتی که بیکدیگر دارند فرق نگذاشته و شکاک را هم سوفسطایی خوانده اند ( سیر حکمت ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس