شکافاندن. [ ش ِ / ش َ دَ ] ( مص ) شکافانیدن. دریدن. پاره کردن. ( یادداشت مؤلف ).- شکافانده شدن ؛ دریده شدن. پاره شدن : ز شادی همی در کف رودزن شکوفه شکافانده شد از شکن.اسدی.و رجوع به شکافانیدن و شکافتن شود.