شکاعی

/SokA~i/

لغت نامه دهخدا

شکاعی. [ ش ُ عا ] ( ع اِ ) شَکاعی ̍. گیاهی است باریک ازداروها و آنرا باب سنجاب و آفتاب پرست نیز گویند و به جهت دقت آن لاغر را بدان تشبیه دهند و گویند: کأنه عودالشکاعی. شکاعاة یکی ، یا واحد ندارد، و یقال شکاعی واحدة و شکاعی کثیرة. شُکاعَیان. ج ، شُکاعَیات. شکاعی به گیاه باد آورد ماند و بادآورد نیست. تبهای کهنه و آماس کام و درد دندان را نفع بخشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از گیاهان باریک است و به بادآورد یا خار مبارک ماند. واحد، شکاعاة، یا واحد ندارد، و گویند شکاعی واحدة و شکاعی کثیرة. تثنیه ، شُکاعَیان. ج ،شُکاعَیات. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). جرجر. ( مهذب الاسماء ). چرخله. ( از ( ناظم الاطباء ). چرچه.( بحر الجواهر ). ذوثلاث شوکات. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بادآورد و آفتاب پرست و چرخله و تذکره ضریر انطاکی و تحفه حکیم مؤمن و ذخیره خوارزمشاهی شود.

شکاعی. [ ش َ عا ] ( ع اِ ) شُکاعی ̍. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به شُکاعی ̍ شود.

فرهنگ عمید

گیاهی که ساقۀ باریک و شاخ وبرگ سست و ضعیف دارد، چرخله، چرخه، کافیلو.

پیشنهاد کاربران

بپرس