شکار گردیدن. [ ش َ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) شکار شدن. ( یادداشت مؤلف ). مغلوب گشتن : اکنون شکار آن مژه گردید شیخ شهرشهباز ما کبوتر یاهو گرفته است.خان آرزو ( از آنندراج ).و رجوع به شکار گشتن و شکار شدن شود.
در کمند افتادن ؛ در کمند واقع شدن. گرفتار شدن. شکار شدن :هر که را با دلستانی عیش می افتد زمانیگو غنیمت دان که نادر در کمند افتد شکاری. سعدی.+ عکس و لینک