شکار افکنان

لغت نامه دهخدا

شکارافکنان.[ ش ِ اَ ک َ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) صفت حالیه. در حال شکارافکنی. در حال شکار کردن. شکارکنان :
شکارافکنان دشتها درنوشت
همی کرد نخجیر در کوه و دشت.
نظامی.
شکارافکنان در بیابان چین
بپرداخت از گور و آهو زمین.
نظامی.
ملک فیلقوس از تماشای دشت
شکارافکنان سوی آن زن گذشت.
نظامی.
و رجوع به شکارافکن و شکارافکنی شود.

فرهنگ فارسی

صفت حالیه در حال شکار افکنی در حال شکار کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس