شوکل
لغت نامه دهخدا
شوکل. [ ش َ ک َ ] ( ع اِ ) پیادگان ، یا میمنه یا میسره. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سپاه پیاده. ( از ناظم الاطباء ). || ناحیه و کرانه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ناحیه. ( از اقرب الموارد ). || نوعی از خار که آن را عوسجة هم گویند. ( منتهی الارب ). عوسج. ( از اقرب الموارد ). رجوع به عوسج و عوسجة شود.
شوکل. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان اندیکای بخش قلعه زراس شهرستان اهواز است و 130 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید