شوه

لغت نامه دهخدا

شوه. [ ش َ وَه ْ ] ( اِ ) شبه و آن سنگی باشد سیاه و سبک. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به شَبه شود.

شوه. [ ش َ وَ / وِ ] ( اِ ) سبب و باعث و ماده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). رجوع به شوند شود.

شوه. [ ش َوْه ْ ] ( ع مص )زشت شدن روی کسی. ( منتهی الارب ). زشت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). زشت روی شدن. ( ازاقرب الموارد ). شوهة. ( منتهی الارب ). || ترسانیدن کسی را: شاه فلاناً. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چشم بد رسانیدن کسی را و حسد بردن : شاهه بالعین. ( منتهی الارب ). || حسد بردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || آزمند شدن دل کسی بسوی چیزی یاکسی و نگریستن : شاهت نفسه الی کذا. ( منتهی الارب ).

شوه. [ ش َ وَه ْ ] ( ع مص ) زشت شدن روی. || دراز شدن گردن وکوتاه شدن آن ( از اضداد است ). ( از اقرب الموارد ).

شوه. [ ش َ وَه ْ ] ( ع اِمص ) درازی گردن و کوتاهی آن ( از اضداد ). ( منتهی الارب ).

شوه. ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَشْوَه. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) مشابهت مانندی . ۲ - ( اسم ) نحاس اصفر . ۳ - شبه مثل جمع : اشباه .
جمع اشوه

واژه نامه بختیاریکا

( شُوه * ) وسیله تراش سنگ
( شُوه ) شانه؛ وسیله کزل چینی

پیشنهاد کاربران

بضم شین ، انتقال خاک بالادست به پایین دست توسط آب جهت تسطیح وهموار نمودن ومستعد ساختن زمین برای زراعت وکشاورزی ، روش و شیوه هموارومسطح ساختن زمینهای پست وبلندتوسط آّب .

بپرس