شومر

لغت نامه دهخدا

شومر. [ ] ( اِ ) درکتاب حشایش او را به مازریون تعریف کرده است اما درصفت او ذکری نکرده و بعضی چنین گفته اند که تخم او به تخم قاقله ماند که او را در عطر بکار برند و بیخ نبات او خوشبوی بود و گفته اند یک نوع از او آن است که برگ او خرد باشد و بطول مایل بود و میوه او گرد باشد و به گشنیز مشابه بود. ( ترجمه صیدنه بیرونی ).

شومر. [ م ِ ] ( اِخ ) رجوع به سومر شود.

فرهنگ فارسی

در کتاب حشایش او را به مازریون تعریف کرده اند اما در صفت او ذکری نکرده و بعضی چنین گفته اند که تخم او به تخم قاقله ماند که او را در عطر بکار برند .

پیشنهاد کاربران

بپرس